موضوع انشا: ایران
وطن یعنی اذان عشق گفتن/ وطن یعنی غبار از عشق رُفتن/ وطن یعنی هدف/ وطن یعنی شرف/ وطن یعنی شهادت/ یعنی گذشته حال و فردا/ تمام سهم یک ملت ز دنیا/ وطن یعنی چه آباد و چه ویران/ وطن یعنی همینجا یعنی ایران
از چی شروع کنم؟ از کجا بگم؟ از کدوم عشق بگم؟ از کدوم دشمن بگم؟ از کدوم شهید بگم؟از کدوم خاک بگم؟ از کدوم گریه بگم؟ و از کدوم سربلندی و پیروزی بگم؟
یه اسمیه که وقتی اسمشو میشنوم یا به زبون میارم، احساس آزادی و سربلندی میکنم؛ اون اسمش ایرانه! اسمش ایرانه. ببخشید اشتباه کردم اون یه اسم نیست، آره درسته، اون یه اسم نیست، اون یه عشقه! ایران امنیته. اون یه عشقیه که تو قلب همهی ما وجود داره.
ایران یعنی سربلندی همهی ما. ایران یعنی حسودی دشمنا. ایران یعنی وقتی اسمش میاد دشمنا پا به فرار بذارن و چهارستون بدنشون بلرزه. ایران یعنی اشکای مادری که برای پسر شهیدش میریزه. ایران یعنی خاکی که ارزشش از مروارید و الماسم بیشتره.
وقتی پامو روی زمین میذارم، احساس میکنم پامو روی طلا گذاشتم؛ حتی اگه داغونترین جای شهر و کشورم باشه. حتی کوچکترین سنگی که برمیداریمو با عشق توی دریا میندازیم و لبخندو مهمون لبامون میکنیم باارزشه!
اینکه هر روز از خواب بلند میشیم و به کارای روزمرهمون میرسیم، اینکه خیلی راحت میتونیم تو خیابونا قدم بزنیم بدون هیچ مزاحمی، به جای صدای بمب و موشک صدای پرندهها رو میشنویم، این یعنی اوج آرامش.
اینایی که میگم یعنی امنیت. امنیتی که شهدا به ما هدیه دادن. ایران یعنی غرور و غیرتی که هیچوقت شکسته نمیشه. همهی این سربلندی و امنیت خلاصه میشه توی یک کلمه: ایران
ای خدایی که به بندگانت از مادر هم مهربانتر هستی و رحمت تو همهٔ موجودات را فرا گرفته و راه رستگاری بندگانت را با پیامبرانت آموختی، یاریام کن تا بتوانم کشورم ایران را سربلند و استوار سازم. وطنم ایران دوستت دارم و دوستت خواهم داشت.
موضوع انشا: ایران
ایران من سلام. سلامی به گرمای خون ارزشمند شهیدانت. سلامی به زیبایی رخ مقدس فداکاری آنها. سلامی به توانمندی غیرتشان. میدانم این روزها گله داری، شکایت داری. میدانم که فرزندانت سخت تو را عذاب دادهاند.
من دیدم که چگونه میلرزیدی؛ اما نه طبیبی به بالینت آمد و نه کسی گوشی شنوا شد برای شنیدن دردِدلهایت. دیدم که چگونه البرزت بغض کرده بود و کسی آغوشش را برایش نگشود تا بلکه ذرهای آرام شود.
فرزندانت تنها یادگاری زیبای آن روزهایی که ایران تنها میزبان موشک بود و مین و در گوش همه تنها صدایی میپیچید که اگر وحشتناکتر از صدای صور اسرافیل نباشد، بهتر از آن نیست، پرچمت را بهآتش کشیدند؛ اما تو اینها را به دل نگیر؛ چون تو مادر هستی و باید در تمامی سختیها در کنارشان باشی. تو مادر هستی و آنها این را فراموش کردهاند. این را هم میدانم که با آن آتش نهتنها یادگار روزهای سخت را، بلکه تمامی تلاشهای اسطورههایی که بعضی در میان این هیاهو یک گوشه نشسته و تنها بغض میکنند و بعضی دیگر نیز تنهایمان گذاشتهاند را هم بهآتش کشیدند و من در جستوجوی یک واژه برای توجیه این عمل هستم و دریغ از پیداکردن یک واژه؛ اما یقین دارم که هنوز کسانی هستند همانند من که تا خون در رگهایشان هست، تلاش میکنند تا مبادا به تو آسیبی برسد. نیاز باشد با اسلحه و نیاز هم باشد با قلم برایت تا آخرینِ آخرین لحظات جان خواهیم داد.
موضوع انشا: ایران
به نام خالق زیبایی ها
ایران نامی ست پر از افتخار و دلاوری...نامی که با شنیدنش غرور آریایی در رگ های مان می جوشد و نامی که با عظمت خود دشمنانش را به هراس وا میدارد.
سرزمین ما ایران از دو قوم ماد ها و پارت ها به وجود آمده است...معنی لغوی این سرزمین که از کلمات آریایی گرفته شده است به معنای شریف است اما اگر بخواهیم عظمت و زیبایی آن را معنا کنیم باید سال های سال بنویسیم و بنویسم و بنویسم...
ایران این سرزمین شهید پرور و با شکوه در دوران دفاع مقدس جوانان با ایمان را همچون لاله های خونین به آغوش خود کشید تا از مرز و بوم خود حفاظت کند تا نگذارد غرور مردم شریف آریایی خدشه دار شود تا بار دگر به جهانیان گوشزد کند از یک جوان آریایی باید هراس داشته باشند زیرا اگر بخواهد کوه را جا به جا میکند...
میهنمان را دوست بداریم و برای آبادانی آن بکوشیم تا خون شهیدان خدایی که برای حفظ این مرز و بوم کوشیدند،پایمال نشود.
همه مرز ایران پر از دشمن است
به هر دوره ای شیون و ماتم است
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود...