موضوع انشا: از من از پرواز میپرسی؟
از منی ک به زمین چسبیده ام؟ از منی ک اسیر این دنیاشده ام؟ پرواز را باید ازعقاب پرسید آنگاه ک بال میگشاید و ازفراز قله ها و کوه ها و دشت ها و صحراها و به سمت بی نهایت پرواز میکند و روشنی و لذت را در چشم خود در بیکران آسمان ها میبیند. ولی... نه! این روزها پرواز را احساس می کنم، لمس می کنم و در تلویزیون ذهنم تماشا میکنم: پرواز کبوتری که با تمام قوا جنگید و جانش را تقدیم آرامش زمین کرد و به آسمان افتخار پروازش را داد.کبوتری که فهمید عشق را، لذت پرواز را. کبوتری که زمین لیاقت ماندن او را نداشت و آسمان او را به میهمانی خوددعوت کرده بود. او بالی از جنس ایمان داشت چیزی داشت که درکش برای زمنیان سخت بود برای همین رفتنش به اوج خوشبختی را اینگونه یاد می کنند: پرواز بدون بال.