موضوع انشا: باران (عینی ذهنی)
ازآسمان آبی فروفرستادیم که هم پاک است و هم پاک کننده.
آب مایه حیات است که زندگی وحیات سایر موجودات به آن وابسته است،چرا که هرموجود زنده ای برای ادامه ی زندگی خویشتن محتاج آب می باشد.
شبی سرد وسوزناک در اوایل پاییزبود،کرختی را در دستانم احساس می کردم.به حیاط خانه مان رفتم.نسیم دست نوازشگر خود رابر سر وصورتم می کشیدو با مهربانی گیسوانم را شانه میزدو آنها را رهسپار باد می نمود.
به آسمان خاکستری رنگ شب که دیگر در آن خبری از ستاره های نقره فام وچشمک زن نبود نگریستم.آسمان در ظلمت فرو رفته بود.ناگهان صدای رعب انگیز رعدوبرق راشنیدم،صاعقه ی سفید رنگی ایجادشد به گونه ای آن سیاهی محض برای مدتی کوتاه به روشنایی چشمگیر تبدیل شد.قطره های باران به سوی زمین سقوط میکردند،زمین نیز چون مادری مهربان آغوش گرم خود را برای در آغوش گرفتن عزیزک هایش گشوده بود.قطره های باران باسرعت برق وباد به شیشه های خانه برخورد می کردند ونوازنده ی آوای دلنشین چیک چیک بودند،گویی گردنبندی از درهای درخشان بریده شده بود.وجود قطره های لطیف را بر پوست صورت خود احساس می کردم که وجودم را سرشار ازشور وشعف می کرد.بوی نم خاک نیز نوید از وجود طراوت،شادابی وسرزندگی میداد.
به حسن یوسفی که درگلدان قرمز کنج پنجره بود نگریستم،تبسمی زیبا بر لب داشت،گویا دروجوداو نیز به خاطر باران ذوق واشتیاق طغیان کرده بود،چنانچه دستان خودرابه سوی آسمان بی کران بلند کرده بودوخداوند عزوجل رابرای نعمت های بی پایانش شکر میگفت.
بنابراین باران تاثیرشگرفی بر سرزندگی وشادابی طبیعت داردبه گونه ای که عدم وجود آن شادابی ونشاط ازطبیعت رخت برمی بندد وخشکسالی روح زیبای طبیعت رامی بلعد.پس اکنون چه شایسته است ازخداوند تعالی برای نعمت های بی پایانش سپاس گذاری کنیم وقدر دان این نعمت هاباشیم.
چه زیبا گفت قیصر امین پور:
گلبو!
باران
بابوی بوسه های تو می بارد
بابوی خیس یاس
بابوی بوته های شب بو،
بابونه وبنفشه ومریم،
محبوبه های شب.............
گلبو!
گلخانه جهان
خالی است
لبریز بوی نام تو بادا
باد!(بهار بوسه باران)
جملات جدید رو با جملات قدیمی قاطی کردن جالب نشده یکم فعلاتون ب اخر جمله نمیخوره..
اگه یکم روش کار کنین عالی میشه
عالی بود حرف نداشت ولی ای کاش دبیر ما اینقد بیکار نبود تا متن های توی اینترنتم بخونه:|