انشا با موضوع ساعت
ساعت شاید یک دایره با زمینه های رنگارنگ روی دیوار خانه ما، یا یک دایره کوچک بندچرمی روی دست همسایه باشد ؛ساعت حتی می تواند یک استوانه روی میزی باشد ،یا یک مکعب یا... . شاید عدد و عقربه داشته باشد.شاید هم خودش را خلاص کرده و با نشان دادن چند عددوظیفه اش را خاتمه داده باشد. هر چه که باشد، کارش یکی است؛ همه ساعت های دنیابا همه تفاوت هایشان یک چیز را نشان می دهند؛زمان.پس بهتر است بگویم ساعت چیزی است که زمان را نشان میدهد.
تیک .تاک.تیک.تاک...
.این صدای همیشگی ساعتهاست. وقتی خوب گوش کنی، آنرا می شنوی .اگر به ساعت نگاه کنی ، چرخش دیوانه وار عقربه های آن توراهم دیوانه می کند.همین طور دور میزنندو خاموشی گذر زمان را فریاد... .
می خواهند بگویند که :"عجله کن! زمانت در حال تمام شدن است."
عقربه ها هیچ گاه این فریاد را پایان
نمی دهند. آنها همیشه به همه ی ما می گویند ک زمان در حال گذر است؛ اما مردم، بی اهمیت فقط چرخششان را نگاه می کنند و میروند.آخرآنها که قدر زمان را نمی فهمند.تنها کسانی که خوب می دانند زمان چقدر اهمیت دارد، خود عقربه ها و ساعت ها هستند.اما برخی ساعت ها هم دیگر اهمیتی به آن نمی دهند؛ فقط به یک عدد بسنده میکنند.شاید هم ازصدای عقربه هایشان خسته شده اند و آن را فرستادند پی کارش!
اگر ساعت ها در دنیای ما نبودند، اتفاقی نمی افتاد ! تنهایک فریاد بی صدا یا یک چرخش دیوانه وار ازدنیا کم می شد.ممکن بود هیچ وقت این کمبود را نفهمیم یا ممکن بود خلاء آن بیش از هر چیز دیگری حس شود. اگرساعت ها نبودند ، شایددلمان برایشان تنگ می شد...
این دایره های تیک تاکی ملتمسانه به چشمان ما زل می زنند و اگر
می توانستند به زبان آدمی زاد حرف بزنند، می گفتند:" امکانش هست کمی به گذر عقربه هایم توجه کنی؟! دیگر خسته شده ام که هزاران بار این خط کوچک می چرخد و تو فقط نگاهی به ابن می اندازی.."ساعت ها چشمانی نمی خواهند که ساعت ها به آنها زل بزنند؛ بلکه چشمانی می خواهند که تنها چند ثانیه به آنها نگاه کنند و قدر زمان را بفهمند.آنها توجه می خواهد.دل نگران زمان اند؛ توجه را برای او می خواهند .
*نوشته :سیده فاطمه حسینی
کلاس دهم تجربی*
*دیبر : سرکار خانم فرهی*
*دبیرستان فرزانگان بوشهر*