موضوع انشاء: اگر در کربلا بودم
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بردلم ترســـــم بمند آرزوی کربلا
کاش در آن لحظه ی ســــرنوشت ساز : پرنده ای میشدم و از حرم پر و به امام تشنه لب آب میبـــــردم
کـــــــاش نمی گذاشتــــم چشمان رقیــــه پراز اشک بشود واز غم بی پدری ناراحت شود
کـــــــاش پرستارے بچه ها را به عهده میگرفتــــم ونمی گذاشتــــم مردم به آنها ســـــــنگ بی اندازند
کـــــــــاش با دستانم خیمه هـــــــای آتـــش زده را خــــاموش میکردم و گهــــواره علــی اصغر را تکان می دادم تا گریـــــه نکند
هـــه چه رویــــاے قشنگی که بین این همه رویا اول هر کدام ( کاش) داشت
پس ای کاش من آبی بودم که لب هـــــــای حسـین را سیـــراب میکرد
پس ای کاش من دوءای حضرتــــ ابولفضل بودمــــ
پس ای کـــــاش من پیش مرگ رقیه می بودم
پس ای کــــــاش من بال و پر حضرت زینب بودم
هـــه دوبـــــــاره کـــه شد( ای کاش )
یاالله نفسی به من بده که تا اخر عمــــرم هر کدام از این ای کاش ها را بر زبان بیاورم کــــــه شایــــد یکی از این رویا هــــای من به حقیقتـــــ به پیوندد.