موضوع انشا: آدم فضایی

موضوع آدم فضایی، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

گوپ، گوپ، گوپ. این صدای بلند برای چیست؟
می دوم سمت پنجره ی اتاقم، به حیاط نگاهی می اندازم؛ چیزی نمی بینم؛ صدا قطع شده است.
نه!!! می بینم؛ صدا این بار وحشتناک ترشده.( هاهاها، هوهوهو، یوهو... )
صدا ازکجا می آید؟ به سمت چپم نگاه می کنم؛ به خانه ی همسایه مان. نورهای رنگی یکی پس ازدیگری می تابندواین صدا ها پشت سر هم تکرار می شوند.
شما می دانید این چیست؟ من می دانم؛ این صدای یک آدم فضایی ست واین نورها برای بشقاب پرنده اش است. ولی این آدم فضایی این جا چه می کند؟
آهان امده تا زمین را ببیند! شاید هم بنزین بشقاب پرنده شان تمام شده!
نه... امده تا همسایه ی ما را به فضا ببردو...
در تفکرات خودم غرق بودم که سایه ای روی پنجره افتاد وبه سمت در رفت؛ اوه، امده تا من را هم به فضا ببرد.
چه لحظات ترسناکی بود؛ قدی نزدیک دو متر داشت، وزنی حدود یکصد کیلو، با کله ای بزرگ وموهایی مثل پشم گوسفندان ایرانی، چشمانی خماروبینی بزرگ و وحشتناکی که سوراخهایش مثل تونل قطاربود.
وااای، درمی زند. در خانه را می زند؛ آیا در را به روی این ادم فضایی زشت و بی رحم وآدم خوارباز کنم؟
اخر امده من را به فضا ببرد. شاید هم امده من را بخورد! هرچه باشد او خوفناک است ومن را صدا می زند!!
چه عجب اسم من را هم می داند! پس با نقشه ی قبلی وبا برنامه ریزی امده.
چی!؟ خوب گوش می کنم چه صدای آشنایی! به سمت در می روم وبا هزار صلوات در را باز می کنم وچشمانم از تعجب گرد ولبانم تا بنا گوش به خنده باز می شود؛ آیا می دانیدچرا؟

آدم فضایی وحشتناک، زشت وبی رحم وادم خواری که می خواست من را بخورد؛ پسر همسایه مان بوده که در حیاط خانه شان رقص نوری را که برای تولدش اماده کرده بود را امتحان می کرده وحالا امده بود تا مرا به تولدش دعوت کند.
به نظر شما ایا به تولد این آدم فضایی زشت بروم؟

نوشته: گزل پشمکی کلاس نهم

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا : آدم فضایی

موضوع آدم فضایی، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

آدم فضایی کوچک به آسمان نگاه می کرد .او غرق در اندیشه بود.چراغ های سوال ،یکی پس از دیگری به خانه ی خاموش ذهنش روشنایی می بخشیدند.به سرعت به سوی پدر شتافت.پرسش های ذهنش بر روی کاغذ سخن جاری شد.پدر!آیا در کیلومتر ها آن ور تر،در کهکشان راه شیری،در زهره و زمین و زحل،موجودی هست که قلب در وجودش بتپد و خون در رگ هایش جاری باشد؟
پدر لبخندی زد و گفت آری.در آن دور دست ها ،موجودی است که قلبی مملو از علاقه و عشق و عاطفه در هستی اش می تپد و خونی به رنگ سرخ در رگ های غیرتش جاری است.آنها موجوداتی لبریز از فهم و درک و دانایی هستند.موجوداتی که حق و عدالت و انصاف را از ناراستی ها جدا می سازند.موجوداتی که در جای جای سرزمینشان در پی یاری مظلوم اند.آنها انسان اند ،انسان.اشرف مخلوقات.
آدم فضایی قصه ما ساعت ها در آسمان رویا و خیال در حال پرواز بود تا تصمیم گرفت به زمین سفر کند.او بال های خود را گشود و راهی شد.روز ها و ماه ها و سال ها طول کشید تا به زمین برسد.در راه، سیاه چاله ها و ستارگان و شهاب سنگ ها از سرعت بی نهایت او می کاستند و بر انتظار می افزودند.
وقتی با ذوق و شوق بسیار پا بر زمین نهاد،بویی که استشمام می کرد او را آزار داد.این،بوی ناله های خاموش کودکان بی گناه است.بوی بی عدالتی و ناحقی که در تک تک این خشکی ها ریشه کرده.بوی سرد گرسنگی فقیران و غم فراق عاشقان
قدمی دیگر برداشت. اما صداهایی گوش خراش قلب کوچکش را تکه تکه کرد.صدای تلخ فریاد های مردم فلسطین و عراق و سوریه ها ،صدای رسای استعمار و تنفس آلوده ی زمین .
او در جای خود مات و مبهوت ماند.زیرا از زبان پدر چیز دگر شنیده بود.گویا سرزمین خیالش جهنمی بیش نبود.آدم فضایی کوچک ما به کهکشان خود بازگشت و تا سالیان ساااال به نوه ها و نتیجه ها و نبیره هایش گفت(انسان ها ،دگر انسان نیستند )

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا : آدم فضایی

موضوع آدم فضایی، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

میخواهم خاطره ای ازرفتن من ودوستانم به فضا ودیدن ادم فضایی ها را برای شما معرفی کنم .
زمانی که به محل پرتاب سفینه رسیدم دیدم که همه ی بچه ها درحال اماده شدن هستند ولباس های مخصوص فضا نوردی رامی پوشند وهمه خوشحال بودند من هم از خوشحالی درپوست خود نمی گنجیدم شروع به پوشیدن لباس مخصوص کردم وازاین که تاچند دقیقه ی دیگر بادوستانم درفضا خواهم بود شادی می کردم دراین هنگام مسئول سفینه گه ما به اومهندس می گفتیم :گفت بچه ها سوارشوید ماهمگی سوار سفینه شدیم وسفینه پرید وبه آسمان رفت ازمیان ستاره های زیبا وسیاره ای منظومه شمسی می گذشتیم سفر واقعاتماشایی بودسیاره ی مشتری نپتون پلوتون زحل که ازهمه ی آن ها زیباتر بود را دیدیم حلقه ای طلایی وزیبا دور زحل را فرا گرفته بوداز کنار خورشید که گذشتیم دلمان می خواست به آن نزدیک شویم اما گرمای زیادآن مانع ازآن شدکه به آن نزدیک شویم دوستم که خیلی هیجان زده شده بوددستش رااز سفینه بیرون آوردامادست اورا گرمی وحرارت خورشیدسوخت وتاول زدبعداز آن تصمیم گرفتیم به کره ی ماه برویم سطح کره ی ماه حفره های زیادی داشت و شبیه به پنیر بود مشغول نگاه کردن به اطراف بودیم که دیدیم از پشت بلندی های سطح ماه شاخک هایی درحال تکان خوردنوقتی دقت کردیم متوجه شدیم جاندارانی باشاخک هایی بلند و چشمانی از حدقه بیرون آمده که روی کره ی ماه ساکن بودندماراتماشا و کنترل می کردند همین هنگام چند چیز تیز شبیه تیر به سوی ما پرتاب شد وما همگی ترسیده بودیم هراسان به طرف سفینه دویدیم وسوار آن شدیم آن ها نیز به سفینه حمله کردند وبه آن چسپیدیم ماشروع به جیغ زدن کردیم درحال جیغ ودادبودیم که دیدیم یکی از آدم فضایی ها به سفینه ی ما چسپبد ه است ولی به دلیل سرعت زیادی که سفینه داشت ازآن جدا شد وبر روی سطح ماه افتاد.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: آدم فضایی

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

اگر یک روز غول چراغ جادو به پیش شما بیاید و بگوید تنها میتوانید یک آرزو بکنید ، آن آرزو چیست؟
از خودم شروع میکنم!
اگر تنها میتوانستم یک آرزو بکنم ، یک آدم فضایی بزرگ ، قوی و با امکانات مجهزی که انسان ها هنوز آنها را اختراع نکردند و برایشان جای تعجب بود میخواستم و اینکه تمام دستورات من رو دونه به دونه انجام بدهد! انوقت میتونستم با یک تیر هزار نشان رو بزنم
اینگونه تفنگ کوچک کننده آدم فضایی ام را با خود به مدرسه میبردم و معلم هایم را کوچک میکردم! انوقت نه خبری از زنگ های زل زدن به تخته و گیج شدن بود ، نه خبری از امتحان...! اینگونه قهرمان تمام همکلاسی هایم میشدم
یا اینکه میتوانستم از آدم فضایی ام بخواهم یک لیزر چشمی برایم درست کند تا بتوانم همه چیز را با لیزرم پودر کنم انوقت یک فروشگاه بزرگ میزدم و هرکسی که از من خرید نمیکرد را تهدید به پودر شدن میکردم !
اصلا چه کاری است؟
به آدم فضایی ام دستور میدادم یک ربات غول پیکر زد گلوله برایم بسازد و انوقت خودم میتوانسم سرقت مسلحانه ای به بانک ها داشته باشم!!
یا حتی بهتر! میتوانستم جنگ جهانی سوم را راه بیاندازم! یا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم! یا اینکه دانشمندارو مجبور کنم راه همیشه زنده بودن رو پیدا کنن!..
یا..
یا..
یا...
متاسفانه
خبر رسیده غول چراغ جادو فقط علاالدین رو دوست داره و سمت من نمیاد!
یعنی چی؟ انقدر خواسته هام ترسناکن؟
اصلا مهم نیست! راه های دیگه ای برای تبدیل شدن به یه رئیس جمهور جنگ جهانی راه اندازه معلم اندازه مورچه کن ، مُشتری پودر کُن و...
وجود داره!

پی نوشت : لطفا این صفحه از افکارم رو به دست معلم هام ندین.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: آدم فضایی

موضوع آدم فضایی، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

ادم فضایی که من میشناسم نه ان ابر قهرمان های فیلم های تخیلی شما است و نه یک ربات با تجهیزات به روزی است که در کتاب ها نوشته اند . ادم فضایی که من سراغ دارم یک فرد سرد است و با هیچ انسانی گرم نمیگیرد ادم فضایی که من میشناسم بیشتر از 400 سال عمر کرده است و شغل های مختلفی را داشته است. او یک استاد دانشگاه است ،مانند انسان ها زندگی می کند . از قدرت هایش استفاده نمیکند و ماسکی بر چهره نمیزند او هم تمام احساسات را دارد ،گریه میکند، عاشق می شود ،میخندد،بیمار می شود ،دلتنگ و نگران می شود...
ادم فضایی من دیگر زمین خود را خانه خود می داند ،انسان را هم یک فرد ی می داند که فقط درخواست کمک دارد ،زندگی اش را بیهوده میگذراند .
ادم فضایی من مرگ انسان های خوب و بیگناه را با چشمان خود دیده است،عشقش را از دست داده است،او مرگ کودکان زیر 5 سال را دیده است،دیگر برایش همه چیز زمین عادی شده است،مرگ و خونریزی و جنگ و کشت و کشتار... دیگر وحشی بودن و طمع داشتن انسان ها برایش مانند پیام های بازرگانی حوصله بر شده است . او هر روز میبیند که یک کتاب یا یک فیلم درباره ی قدرت های ادم فضایی ها از زیر دست انسانهاساخته میشود،وهر روز میبیند در مدارس انشائی باموضوع ادم فضایی به دست دانش اموزان مینویسند و همه ی اینها هم به یک موضوع اشاره میکند یک ادم فضایی که جهان را نجات میدهد . در این حال که ان ادم فضایی به نادانی مردم پوزخند تلخی میزندو هرچه از ماندنش در زمین میگذرد میفهمد ک دیگر زمین جای زندگی نیست.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: آدم فضایی

موضوع آدم فضایی، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

ادم فضایی ،منظور از ادم فضایی چی هست یا چی میتونه باشه من که نمیدونم البته اون همه دانشمند هنوز کشف نکردن بعد من با این معلوماته کم و سطح سوادم که در مقابله انها از یه بیسواد هم کمتره میتونم بفهمم .
از ادم فضایی به نظره من چند نمونه میشه برداشت کرد ، به ادمی که به فضا سفر کرده و این لقب نصیبت شده مثلا ما ایرانی ها وقتی میریم سفر زیارتی لقب اون شهر میاد کناره اسممون و طرف میشه مثلا کربلایی محمد یا حاج حسین ، شاید این هم مثل اونه و اسم فضایی اینجوریه که شده آدم فضایی ، شاید هم نه شاید ادم هایی مثل ما تو فضا زندگی میکنند ، ولی خب مگه ممکنه ؟ مگه میشه مگه داریم بدونه آب و غذا و حتی هوا
ممکن نیست اخه شنیدم که اونجا تو فضا نه آب هست نه غذا پس چطور ادمی یا موجودی میتونه زندگی کنه یا اصلا نفس بکشه چون اکسیژن هم ندارند جالبه ، احتمالا اونا هم همینطور که ما مشتاقیم بریم سیاره شون اونا هم کنجکاون که بیان زمین ، اگه بیان به خاطره زیبایی هایی که داریم فک کنم خیلی ازینجا خوششون بیاد حتی بیشتر از سیاره خودشون .
یعنی شبیه ما انسانها هستند که بهشون میگن آدم فضایی فک نمیکنم شبیه ما باشن همیشه تو فیلمها دیدم چهره های زشتی دارن ، تو بعضی فیلمها شاخکهایی هم دارند و همیشه هم میخان بیان و زمین رو نابود کنند یا انسان هارو ازبین ببرند و جای انسانهارو بگیرند ولی من که میگم خالی بندیه اگه اونها میخاستن زمین رو یا انسانها را نابود کنند زودتر ازینها که ما عقلمون برسه انجامش داده بودند نمیدونم شاید هم حق با اوناست و من اشتباه میکنم . ولی خب اگه اینطور بود و میخاستن انسانهارو نابود کنند این همه فضانورد و انسان واسه تحقیقات در مورده ماه و ستاره ها و بقیه سیاره های دیگه درسال نمیرفتن فضا .
راستش به نظرم اونا خیلی از ما مهمان نواز تر و مهربون ترند ، چراکه کافی فقط یه بار اونا بیان زمین و قیافشون با ما فرق داشته باشه سریع نابودشون می کنیم یا اینکه بیهوششون میکنیم و میفرستیم ازمایشگاه تا دانشمندان تحقیقاتشون رو شروع کنن که چی هستند ،ساختار بدنشون چطوریه و از کجا اومدند و کلی سوال دیگه ، حالا فقط کافیه اونا یه نگاهه چپ به ما کنند دیگه تمومه ماه و بقیه سیاره هارو به گلوله میبندیم اخه کسی نیست بگه دانشمندان عزیز بجای این کارا باهاشون دوست شین تا شاید دوستای خوبی واسه هم بشیم اینجوری که شما مثل موش ازمایشگاهی داری ازمایشش می کنین اگه مهربون ترین موجود هم میشد بازم از کوره در میرفتن و نابودتون میکرد چه برسه به اینکه میگین موجوداته خشن و ترسناکی هستند و از اول بفکره نابودی زمین اند .