موضوع انشا: جنگل جادویی
وارد جنگل شدم.چهارمین بار بود وارد این جنگل می شدم. هر چهار باری که وارد این جنگل می شدم، منظره ای متفاوت روبه روی خود می دیدم.
اولین باری که وارد این جنگل شدم، جنگل،جامه ی سفید بر تن کرده بود.
شاخه های قهوه ای رنگی که برف آن هارا به رنگ سفید تغییر داده بود.
تقریباً بعد از 9ماه دوباره وارد این جنگل شدم. این بار جنگل سراسر زرد بود. برگ های زرد و نارنجی که از درختان آسمانی آرام آرام باریدند و در کف جنگل خوابیدند.
سومین باری که وارد این جنگل شدم، نسبت دفعه ی قبل از زمین تا آسمان فرق کرده بود. جنگلی سرسبز که دیگر در آن خبری از رنگ زرد نبود.
این بار که وارد این جنگل شدم، در نگاه اول چندان تفاوتی با دفعه ی قبل نداشت.
ولی وقتی که وارد جنگل شدم تفاوت ها را احساس کردم. مثلاً دفعه ی قبلی که وارد این جنگل شدم شکوفه های سفید و سرخ نبود اما این بتر شکوفه های مختلف روی بوته ها بود.
در راه برگشت به خانه داشتم به آم جنگل فکر می کردم. برایم عجیب بود که چرا هر بار که وارد این جنگل می شدم با دفعه ی قبل فرق می کرد.