موضوع انشا: جلسه امتحان
به نام خالق هستی
سکوتی سنگین و مرگبار سراسر مدرسه را فرا گرفته بود درست مثل یک دادگاه!!!
دادگاهی که چیزی به صادر کردن حکم اعدام نمانده بود.معلوم بود که همه غرق در دلهره هستند.دادگاه نبود بلکه اولین جلسه امتحان بود.زمان تحویل ورقه ها فرارسید پس از گرفتن ورقه دلم هری ریخت.اجازه پشت و رو کردن ان را نداشتیم یعنی باید ورقه همانطوری که تحویل داده بودند میماند .ناگهان صدای بلندی به گوشمان رسید.بله!!زمان شروع امتحان بود پس از نوشتن نام ونام خانوادگی وتاریخ و...نوبت به سوال اول رسید سوالی که هرچه در کتاب میخواندم چیزی در ذهنم باقی نمیماند شاید هم از عمد نخوانده بودم چون فقط و فقط یکبار کتاب را مرور کرده بودم ان هم چه درسی؟درس عربی
تنها درس و کتابی که چندان علاقه ای به خواندن و یادگرفتنش ندارم شاید در خواندن و درک کردن معانی قران تاثیر بیشتری داشته باشد ولی اکنون تعداد بیشتری از کتاب های قران همراه با معانی هستند.
خیلی دوست داشتم سوال اولی که بلد نبودم راهم بنویسم که بیست بگیرم ولی متاسفانه...
چیزی به فکرم نمیرسید جز اینکه نیم نگاهی به بغل دستیم بندازم چیزی نفهمیدم چون فاصله به حدی بود که نمیتوانستم خط اش را بخوانم دوباره امتحان کردم و اینبار موفق شدم خلاصه جلسه امتحان پر از دلهره و استرس به پایان رسید.
نویسنده: زهرا نجفی فرید - پایه نهم - تبریز