موضوع انشا: هیچ حواست هست؟
گاهی به دور و برت نگاه کن ؛ همه ی انسان ها شاد نیستند. چه اشکالی دارد که دیگران را با یک لبخند همراهی کنی؟ انسان با دوستان نزدیک خود، صمیمی است. مهم رفتار و روابطتان با دیگران و غریبه هاست. در بین این همه فعالیت روتین و بی هدف، یا شاید هم هدف دار روزانه تان، برای تازه شدن روح خودتان، اگر دردی از دل دیگران بردارید، چه اتفاقی می افتد، جز این که روزی به شما باز میگردد؟؟ فراموش نکنید که گاهی انسان ها منتظرتان هستند...
به انسان های پشت سرت نگاه کن. حتما کسی را خواهی دید که به گذشته اش فکر می کند. آن یکی را ببین ؛ لبخند بر روی صورتش به تنها نقاب زندگی اش تبدیل شده است. یا آن یکی که به نقطه ای خیره شده و به بستگان از دست رفته اش فکر میکند. یا بالاخره کسی که بی انگیزگی برای آینده به دلیل یک « بیماری خاص » در چهره اش موج میزند. و یا این اتفاق رایج: « تنهایی ». نمیگویم به انسان ها نگاه کن و گذشته شان را از ذهنشان پاک کن، یا بیماری شان را درمان کن، یا بستگان از دست رفته شان را به آن ها باز گردان، یا با آن ها همراهی کن و سر در گریبان باش ؛ نه!! غم و اندوه با بعضی انسان ها عجین شده است ؛ کوچک ترین کاری که« تو » میتوانی برای آن ها بکنی، این است که در لحظه های تنهایی شان حضور داشته باشی. این را باور کن که روزی صد هزار بار میمیرند، کسانی که فکر میکنند برای دیگران اهمیتی ندارند. این افراد در هنگام غم و اندوه، به یک معجزه ی کوچک نیاز دارند که برای لحظه ای کوتاه، غم و غصه را دور بریزند. بعضی انسان ها از بی تفاوتی های خاص خسته شده اند.
این احساس یک قریضه است که وقتی فردی را درمانده میبینید، به سمت او بشتابید و او را دلداری دهید. همدردی را که همه بلدند ؛ اما کیست که بگوید :« با هم فردا را میسازیم. »؟؟؟؟
گاهی معجزه ی زندگی دیگران باش. خیلی سخت نیست ؛ با بی تفاوت نبودن نسبت به اطرافت شروع کن. پس، همین حالا به پشت سرت نگاه کن...