موضوع انشا: قلم
گاه نرم نرمک راه می رود بی هیچ عجله ای در پیاده رویی سفید رنگ
و رد کفش های گِلی اش را یک به یک جا می گذارد،گاهی هم سراسیمه و
سرگردان بدو می رود تا به مقصد برسد .
قلم، رد پاهایش گاه یک داستان عاشقانه است با پایانی تلخ شاید هم شیرین و گاه شعری با ملودی از جنس باران.
گاه با آن چنان لطافتی آرام آرام و موذیانه ممنوعه هایی را فریاد میزند که
فقط در افکار گنجانده می شود و هرگز با زبان آدمی قابل بیان نیست .
قلم، خود اگرچه بی صداست ، اما زبانی برای نویسنده است کسی که
افکار و اندیشه های خود را آزادانه بر بالین کاغذ می نویسد ، بی هیچ هراسی
و کاغذ همچون فرزندی است که این پند و رمز را در خود محفوظ می دارد.
قلم، زبانی خاموش و یاور همیشگی دست هایمان.
روشن است آنگاه که دیده و خوانده می شود ، پر از فریاد است،
نویسنده: ثریا پاک پور.
دبیرستان الزهرا، منطقه تولمات