موضوع انشا: طلوع خورشید
هنگام تشعشع نور خورشید از پشت کوه ها شروع به تابیدن میکند ،اشراق منور است و گرما بخش و شادی افرین با تمام فرصت ها برای طلوع و آغازی دگر
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن، دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
خورشید و می ز مشرق ساغر طلوع کرد، گلبانگ عشق میشنوی ترک خواب کن
پروژکتور خورشید هرگز به عظمت چشمان تو نخواهد رسید. آن هنگام که طلوع میکنی و آسمان دلم روشن میشود و از حضور تو رنگ،رنگ چشمان توست . طلوع خورشید شعاع های طلایی خودرا همچون تیرهای زرین از پشت کوه به بالا پرتاب می کند ،این لحظه آنقدر دلچسب و زندگی بخش است ک خداوند هستی افرین به این لحظه سوگند یاد میکند چرا که لحظه آغاز روزی خوش یمن از عمر موجودات است که با طلوع مهر جان تازه و شروعی دوباره میگیرند ،گل ها همه زیبایی خود را با بهترین آرایش به هستی نمایش می دهند ،آوای خوش الهان بلبل و قناری ،صدای ذوحیات و پرش طیران در اوج آسمان تقلیدی است از نعمت بی کران یکتا و ارمغانی است از سوی وی خورشیدم این بی جان زنده ،هنگام شفق روح زندگانی و حیات را بازیابی میکند و مادر خوبی است برای شاخساران خمیده درآب ، پس آنرا در آغوش بگیر ،م را به شعاع های زرین و طلایی آن بسپار تا با ام همگام و همقدم شوی.
بخشش را از خورشید بیاموز &گاهی متفاوت باش ک ترازوئی ندارد &سبک و سنگین نمیکند و به همه از دم روشنایی میبخشید. [enshay.blog.ir]