موضوع انشا: زندگی زیبا بود اگر ...
میتوانستم زندگی کنم نه این که در زندانی باشم که فقط باید کار کنم و کار . بتوانم هر روز شکفتن دوباره غنچه را جاری شدن رود را بالا امدن خورشید را سوزش رنگین باد را آبی آسمان را سپیدی ابر را و دوستانم را و لبخند پدر و مادرم راببینم.
دوست دارم صبح ها که سر از بستر خود بر می دارم بوی خوب یاس را ورقص نسیم را ببینم. ولی ...ولی چه میشد که همه و همه میتوانستند به راحتی من فکر کنند نه به فکر لقمه شبشان نه به صورت فرزندشان که چگونه به انان مینگرد نه به .... اگر میشد که همگان آسوده باشند چه می شد. آنگاه زندگی زیبا بود آنگاه رقص لاله در لاله زار پیدا بود و صدای بلبل در باغ باز گل را نوازش میکرد.
زندگی زیبا بود اگر زمان باز میگشت به عقب و باز میگشتم به دوران کودکی ام دوباره صدای خنده من و دوستانم در کوچه باغ ها می پیچید و من را شاد میکرد . به دنبال پروانه ها می دویدیم ولی هیچگاه انان را نمی گرفتیم. نه حال که روزی در صلح و روزی در قهر سپری می کنیم.
و زندگی در نهایت برایم زیبا تر میشود اگر دوست دارانم بر سر قبرم بیایند و بگویند :
دوست خوب و عزیز من سفید پوشیده
تو رخت خواب تنگ و تاریکش خوابیده
دوست قشنگم چشماتو واکن
وقتی من مردم تو هم لالا کن
موضوع: زندگی زیباست اگر ...
شاید هر کدام از ما برای ادامهٔ این جمله کلمه ها و چیز های متفاوتی به ذهنمان برسد. و نظرها مختلف باشد.
زندگی زیباست اگر دوستی خالص و پاک داشته باشی... زندگی زیباست اگر ظلم و ستم افراد مثل دلار بالا برود و بیشتر شود ولی همچنان شعورشان مثل ریال پایین باشد.
زندگی زیباست اگر خودت بخواهی.... من و شما و دوستانتان و هر فردی که در این دنیا هست یکبار به دنیا می آید و یکبار می خواهد زندگی کند؛ پس مهم این است که خودت بخواهی!
خودت بخواهی از زندگی ات لذت ببری و یا بخواهی زندگی را برای خودت تلخ کنی و هر لحظه از زندگی کردن و به دنیا آمدنت پشیمان باشی. اگر بخواهی این طور زندگی کنی فقط و فقط خودت آسیب میبینی و ضرر میکنی. پس این را بدان که زندگی زیباست اگر خودت بخواهی!