موضوع انشا: دل های سوخته
با نام خدایی آغاز می کنم که آتش و آتش نشان را آفرید و می دانست در نهایت آتش نشان و آتش با هم می سوزند.
در حادثه آتش سوزی و سقوط ساختمان پلاسکو ، قلب هایی که برای مردم می تپید در بین آتش هایی که زبانه می کشید ،سوخت و یا تن هایی که هر لحظه برای شهادت آماده بودند،سوخت و چندین قهرمان به دعوت خدا لبیک گفتند و شربت شهادت را نوشیدند.
ستون های ساختمان زنگ زده و پنجره هایش سوخته بودند اما شاید خیلی بهتر از قلب های زنگ زده و سوخته کسانی که از سوختن دیگران عکس می گیرند در حالی که می دانند آنان می سوزند تا نسوزیم.
می دانم که می دانید آنانی که در حادثه فقط به عکس گرفتن پرداختند می دانستند آتش نشانان می سوزند، ولی خود را به نادان بودن زدند در حالی که نادان بودند، نادانان دانا نمی شوند زیرا اگر نادان را از هر طرف بخوانیم نادان است.
سعی کنیم نادان نباشیم، سعی کنیم چشمان بینا ولی نابینای خود را باز کنیم و ببینیم و بدانیم قهرمانانی هستند که فقط با چشم های قدردان دیده می شوند.