موضوع انشا: حسرت یا لذت
سنگینی غم پیرزن را برروی خود ادراک میکنم. گویی اوهم همچون افراد متعدد دیگر به پرپیچ و خم بودن جاده می نگریست نه به زیبایی طول جاده
پندارم که با خویش می پندارید تفاوت این دو در چیست؟
آری,آن کس که یگانه, بدون همراه و همدم در جاده ای پاییزه قدم میگذارد و اندر جهد است که مبادا فریفته برگ های زرد و قرمز و نارنجی حاشیه جاده که باهر رنگی نیرنگ می زنند نشود.
شاخه های خشک درختان مزاحم زندگی را کنار زده و راهی راه خدا می شود. گاه با جاده ای پرپیچ وخم تلاقی می کند, جاده ای سرشار از فراز ونشیب و او می آموزد که در پستی های جاده خود را باعظمت و دربلندی های جاده خود را هیچ ببیند. باری در نهایت جاده به مهتابی تابان می نگرد که تابندگی آن هرنظری را به خود خیره کرده و آن را به به جانب خویش جذب می کند.
بلی, او جهد می کند تا به غرض خود دست یابد و به پیچ وخم جاده نمی نگرد بلکه به زیبندگی های جاده می نگرد و با بهره گیری از آنها به مهتاب می رسد. گاه در جاده مبتلا به تیرگی جهل ونادانی می شود ولیکن با کورسویی که در دوردست ها می بیند خود را پیدا کرده و راه راست را می یابد. او در تمامی لحظات در زیبایی جاده ها تفکرکرده بود, آنگاه آنکس که تفکر او منحصر به پیچ وخم جاده است در جهل خود می ماند و از بهره گیری از فایده زیبایی ها بی بهره است سرانجام خوشی ندارد.
عاقبت هردو به پایان می رسند اما یکی با لذت و دیگری با حسرت.