موضوع: فداکاری
فداکاری چیست؟ معنی فداکاری چیست؟
چندنوع فداکاری وجوددارد؟
فداکارب چه کسی می گویند؟
آیافداکاری همان شهیدشدن است؟
عجب واژه ای! فداکاری!چه زیباست حتی واژه ی فداکاری فداکاری ازدوبخش فداکاری وفداب معنی ازخودگذشتگی وکاری ب معنیه جان دادن درکارخیروخوب است
فداکاری یعنی ازخودگذشتگی،همدلی،درک وفهم شرایط یکدیگر،جان خودرافداکردن است
فداکاربه مادری می گویندکه برای به دنیاآوردن وبزرگ کردن فرزندخودزحمت هامی کشدازخودش می گذردوبرای اینکه فرزندانش ناراحت نشود دردهامی کشدفداکارپدر است ک بخاطراینکه فرزندانش کمبودی احساس نکندشب وروزکارمی کندتاخرج بچه هایش،رادربیاورد
فداکاردانش آموز۷ساله ای است ک درزنگ تفریح می بینددوستش خوراکی نداردخوراکی خودش رابه اومی دهد.
فداکارکسی است ک درمیدان جنگ می ایستدوازجان خودمی گذردمانندشهیدحسین فهمیده ک نارنجک ب کمربست وجلوی تانک ایستادودرراه دفاع ازمیهن جان خودراازدست داد.فداکارمعلمی است ک وقتی کلاسش آتش گرفت ازجان خودش گذشت ودانش آموزانش،رانجات داد...
فداکارشهیدشدن نیست بلکه فداکاری درک شرایط دیگران،ازخودگذشتگی و...
مینویسم وسه نقطه میگزارم تاک بگویم ادامه داردواژه ی فداکاری ازدوبخش است ولی فداکاری کردن ب اندازه ی کل جهان ارزش دارد.
موضوع انشا: فداکاری
از زمان های گذشته تا به کنون موضوع فداکاری سر مشق همه بزرگان ما بوده و از همان عصر پیامبران و امامان ما نمونه زیادی از این فداکاری ها را در داستان زندگیشان خوانده ایم فداکاری پیامبران و امامان در جنگ ها برای مقابله با ظلم و کفر و جلوگیری از ادامه شرک با کف دست گذاشتن جان خود برای حفظ اسلام و اجازه ندادن به کافر برای پیشرفت خود و فاکاری بسیاری از بزرگان اسلام برای حفظ فرهنگ و تمون ایرانی و …
فداکاری را همچنین می توان به صورت آشکار در زندگی دید و حس کرد مثل فداکاری پدر و مادر برای فرزندان خود نا مبادا خاری بر پای فرزندانشان فرو نرود.
یا فداکاری بسیاری از پزشکان که در مناطق مختلف برای حفظ جان و سلامتی مردم تلاش می کنند و شبانه روز آمادی خدمت به هم نوع خود هستند یا فداکاری آتشنشانان ,پلیس ها,کارگران در کارخانه یا در شرایط بسیار خطر ناک برای چرخاندن اقتصاد جامعه با آگاهی از مشکلات جان خود را به خطر می اندازد و در شرایط سخت کار می کنند.
فداکاری یعنی اتش نشان هایی که برای کمک به هم نوع و مردم خودشان در ساختمان پلاسکو جان خودشان را از دست دادن تا یاد و نشان فداکاری زنده باشد
اگر بخواهیم از فداکاری سخن بگویم سطر ها و بند های زیادی باید نوشته شود اما در یک جمله بخواهیم بگوییم فداکاری یعنی جان بر کف نهادن برای عشق به هم نوع و مملکت خود..
به امید روزی که هیچ وقت فداکاری از زندگیمان حذف نشود وسینه به سینه قلب به قلب انتقال یابد و سر مشق زندگی همه افراد جامعه شود .
موضوع انشا: ایثار و فداکاری
فداکاری همان ایثار است.
ایثار یعنی ازخود گذشتگی و به دیگران بیش تر از خود اهمیت دادن.
ایثار انواع مختلفی دارد. اینکه انسان از نظر مالی به کسی کمک کند نوعی ایثار مال است
کسی که جان خود را برای اصلاح جامعه و در راه خدا از دست می دهد نوعی ایثار کرده است.
شهادت بالا ترین درجه ی ایثار است.
ما شهدای بسیار بسیار زیادی داشته ایم.
بعضی از آن ها به خاطر بمب، بمب شیمیایی، مین و نارنجک شهید شده اند.
بعضی از آن ها هم هنوز زنده اند ولی درد بسیار کشیده اند و هنوز هم همین طور است.
همه ی این شهدا ایثار کرده اند.
موضوع انشا: ایثار و فداکاری
معلمی از دانش آموزان خواست که خاطره ای درباره فداکاری فداکاری بیان کنند یکی از بچه هادستش رابلند کرد وماجرای جالبی تعریف کرد.
یک روز زن وشوهر جوانی که هردوزیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتندآنان وقتی بالای تپه رسیدندودرجا میخکوب شدند یک ببر بزرگ جلوی زن وشوهر ایستاد وبه آنها خیره شده بود.شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت دیگر راهی برای فرار نبود رنگ صورت زن وشوهر پریده بودودر مقابل ببر نیز جرات کوچکترین حرکتی را نداشتند .ببر آرام به طرف آنها حرکت کرد وهمان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد وهمسرش راتنها گذاشت ببر فوری به سمت شوهردوید وچنددقیقه بعد صدای ضجه های مرد جوان به گوش رسید
داستان که به اینجا رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد راوی از دانش آموزان پرسید آیا میدانید مرد درآخرین لحظات زندگی چه فریادمیزد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که اورا تنها گذاشته است
راوی جواب دادنه!آخرین حرف مرد این بود که عزیزم تو بهترین مونسم بودی از پسرمان خوب محافظت کن به او بگو پدرت عاشقت بود.
قطره های بلورین اشک صورت راوی را خیس کرد و او ادامه داد همه زیست شناسان میدانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام داده یا فرار کند درآن لحظه وحشتناک پدرم با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد واین فداکاری پدرم بی ریاترین وصادقانه ترین نوع بیان عشقش به من ومادرم بود…
موضوع انشا: ایثار و فداکاری
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید.
آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت : در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است.این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم. استاد به او گفت : از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی. جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت : ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است.