نگارش دهم جانشین سازی
موضوع: سنگ قبر
اینجا مثل من زیاد است یعنی همه مانند من هستند ، من سفیدم وبقیه تیره رنگ هستند .
سه روزی می شود که مرا در اینجا قرار داده اند ، در این مدت زنی هر روز به دیدنم می اید ، زنی که گوی مادر است و با هر بار امدنش برایم گل می آورد و دستی بر سرم می کشد ، و برایم لالایی می خواند و در پایان نیز مرا می بوسد و می رود . دختری امد با یک گل رز آبی رنگ ، در کنارم نشست .چند دقیقه خیره به من زل زد وسپس شروع کرد به تعریف خاطرات گذشته ، از غمها وشادی ها ، اشکها همراهی اش کردند در تعریف ناب ترین لحظه های زندگی ومن متحیر وبهت زده تنها نگاه گردم .بعد از مدتی ارام و قرار رزهای آبی را بر سرم پرپر کرد و رفت . بعد از مدتی پسری امد گویی از رفقای بامرام وبامعرفتش بود. به قیافه اش مغرور بود متکبر . وقتی در کنارم نشست غرورش شکست و مغموم وناراحت به من زل زد و لبهای لرزانش شروع به جنیدن کردند اونیز به مرور خاطرات تلخ و شیرین زندگی پرداخت
چه زود می گذرد و تمام میشود خاطرات زیبای زندگی که هرگوشه آن پر شده از غم وشادی . او نیز آرام ارام با دوستی های گذشته خداحافظی کرد و رفت .
تنها شدم .اینجا پایان راه زندگی است ، جایی است که دیگر برگشتنی نیست .دیگر از آغوش گرم و امنش خبری نیست اینجا؛ تمام دنیا در یک متر جا خلاصه میشود ، اینجا خوابگاه ابدی پسری است که به امید توبه در پیری زندگی کرد ورفت.
نویسنده: فاطمه بابایی
دبیر: خانم خلیلی
آموزشگاه: راهیان نور، ساری