موضوع انشا: آیا از خدا می ترسید؟
سلام خدا.خوبی؟ چه خبر؟
اون بالا خوش میگذره؟حواست به همه بنده هات هست؟
راستش موضوع انشامون ترس از خداست...نمیدونم باید ازت بترسم یانه!راستش من هم میترسم هم نمیترسم!چیه میخندی؟!خب راست گفتم دیگه.
ازت نمیترسم چون جز تو کسیو ندارم.خدایا...خداجونم ...تا وقتی تو پشتمی از کسایی که جلومن نمیترسم.
خب گفتم که ازت میترسم.درواقع از تو نه از گناهای خودم،از کارای بدی که انجام میدم،خدایا به خودت قسم خیلی خدایی چون بار ها همون جایی دستمو گرفتی که میتونستی مچمو بگیری.
خدایا میترسم التماست میکنم دوراهی های زندگیم رو بردار من بعضی وقتا همون یک راه رو هم اشتباهی میرم.
از اتش جهنمت میترسم ولی بهت امید دارم چون خودت گفتی که بنده هام باید به من امید داشته باشن.
خدایا میترسم بهم یاد بده که همه لحظه ها میگذرن همه ادم ها رهگذرن نزار که از یاد تو غافل بشم.
خدایا مگه تو نمیدونی من از امتحان میترسم؟مگه نمیبینی وقتی امتحان دارم التماست میکنم که نمرمو بد نیارم چرا داری انقد ازم امتحان میگیری
من میترسم توی کارنامه اعمالم نمره هام بد بشه میترسم از پس امتحانای تو برنیام
خداجونم...میگن تو هر کیو بیشتر امتحان کنی بیشتر دوسش داری اینطوری که من حساب میکنم تو عاشق منی...اره عاشق منی!
خدایا...میترسم...این روز ها بیشتر حواست به من باشه میگن بزرگ ترین شکست از دست دادن ایمانه حواست باشه من شکست نخورم من هنوز تو رو قاضی الحاجات میخونم حتی اگه التماس هامو نادیده بگیری هنوزم تو رو الرحمن میدونم حتی اگه سخت بگیری هنوزم تو همون خدایی اما من...نزار از دست برم دل من فقط به امید تو زندست پس واسه ی دلم امن یوجیب بخون
خدایا میدونم که میدونی ولی بازم میگم خیلی دوست دارم.