موضوع انشا: مشاهده مسابقه فوتبال از روزنهٔ تور دروازه

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

مریم و ملینا و سارا آره ما کاری رو که میخواستیم انجام دادیم به آرزویی که داشتیم رسیدیم.جلوی ورزشگاه نیوکمپ؛ورزشگاه نیوکمپ ن‌ ی ‌و ‌‌ک ‌‌م پ نیوکمپ دوست داشتم چند بار تکرار کنم تا باورم بشه واقعیت داره و خواب نیستم.ورزشگاه نیوکمپ،شهر بارسلون،تو کشور اسپانیا،من و دوستام اونجا بودیم.

حس پرنده ای رو داشتم که امید رسیدن به آسمون رو داره و بالا خره به مقصدی که میخواد می رسه.وارد ورزشگاه شدم،ورزشگاه لبریز از جمعیت بود،تشویق ها قلب هر انسانی رو به تپش وا میداشت.بچه ها دنبال شماره صندلی ها میگشتن،اما من دوست داشتم ساعت ها به جمعیت آبی و قرمز پوش نگاه کنم.ورزشگاه رنگارنگ شده بود،یک طرف آبی ‌اناری پوش های بارسلونا، و یک طرف هم سفید پوش های رئال مادرید.صندلی ها مونو پیدا کردیم جالب بود ما دقیقاً پشت دروازه تیممون نشسته بودیم، اینکه خوب نبود اما اشکال نداشت توی نیمه دوم که ضمین ها عوض میشه ، شاهد گلزنی بچه ها میشیم. ما به همدیگه نگاه میکردیم و منتظر بودیم بازیکنان وارد زمین شَن. گزارشگر پشت میز مخصوصش نشست و داشت بازیکنان رو کم کم صدا می کرد.چون الکلاسیکو بود و سفید پوش های رئال مهمان محصوب میشدند، گزارشگر باید اول بازیکنان حریف رو معرفی می کرد.خــــــوب حالا نوبت به بازیکنان بارسا رسیده بود.همه بودن: مسی - سوارز -دئولوفعو- آلبا- رایکیتیچ-پیکه-تراشتگن-دینیه- پائولینیو- الکاسر- اُمتیتی- دمبله؛ میدونید چی؟!خیلی حس خوبی بازیکنان محبوبت رو از نزدیک ببینی.کفش هایی که پوشیده بودن رنگارنگ و بامزه بود،حتی از اون فاصله میتونستیم رنگاشونو تشخیص بدیم.داور سوت شروع بازی رو به صدا در میآدره،یک دفعه سکوت در ورزشگاه حکم فرما شد ؛ آرامش قبل از طوفانی که توراه بود که منتظرش بودیم که منتظرمون بود.
دقیقه یک خطا از سوی بازی کنان رئال،انگار قرار نبود اون بازی رنگ آرامش رو به خودش ببینه،اما محاجم سریع بارسا حریف رو بهت زده کرد.یه موقعیت وتوی دروازه گل برای بارسلونا دقیقه چند؟ دقیقه هفت بازی یک بر صفر به نفع بارسا میشه.ورزشگاه غرق در شادی بود البته به جز سفیدا که غرق در سکوت و تعجب بودن که چطوری خط دفاع رئال به این زودی فرو ریخت. لئو مسی این گل زود هنگام بارسارو به ثمر میرسونه.نیمه داشت کم کم تموم میشد،ما هم دیگه رو بغل کرده بودیم و فقط آهنگ قهرمانی رو میخوندیم که یک دفعه یک تکل ناسالم در محوطه جریمه پنالتی اخراج وکارت قرمز جلوی چشمان ایوان رایکیتیچ ):
ما که باورمون نمی شد به هوادارا و بعد به بازیکن ها نگاه کردیم.دقیقه ۴۵ بارسلونا ده نفره میشدو داور به نفع رعالی ها یک پنالتی گرفته بود.کریستیانوضربه رو می زنه و توپ توی دروازه جا میگیره.قطعا حس بدی بود پشت دروازه تیمت بشینی واز لای حفره های مربعی شکل دروازه به هزار امید که تراشتگن توپ رو میگیره گل خوردنشو با دقت نگاه کنی. داور دقیقه چهل و هفت سوت پایان بازی رو به صدا در می آره.از نظر ما بازی ۱-۱ به نفع بارسا.
نیمه دوم شروع شد چمن های نیوکمپ برای برد تیمشون خودشون رو سبز تر از همیشه نشون میدادن.پرچم های آبی اناری رو به روی نور غروب خورشید میدرخشیدن.هوادارا هیچ لحظه تشویقشون رو قطع نمی کردن.تیم والورده دیگه باید به چه زبونی قهرمان اروپا می شد.ما در نیمه دوم دقیقا پشت دروازه حریف بودیم تا وقتی که لئو یا لوییز گل میزنن شاهد گل زدنشون باشیم من باورم نمیشد که بازیکنانچخ محبوبم در چند قدمی من بازی میکنند نمیدونستم باید به خودم افتخار کنم یا به خودم بیام و از خواب بلند بشم توی همین حــس بودم که از بلند گو های ورزشگاه یه صدایی اومد گگگگگگگگللل گل دِ لوییس سوارز
درست میشنیدم ؟ آره درست میشنیدم. لوییز روی گل دوم بارسا تاثیر میزاره. توپ هنوز توی دروازه بود، اون از هجده قدم دروازه دوید و به رسم خوشحوالی بعد گل خودش سه تا از انگشت هاشو بوسید بعد،به سمت ما اومد،و به تصور این که ما پادشاهیم و باعث گل زدن اون شدیم روبه ما تعظیم کـــرد.من که بهت زده شده بودم مات و مبهوت سارا و ملبنا رو نگاه کردم که از شدت خوشحالی قطره آبی از گوشه چشمشون میچکید.بعد از خوشحالی های بعد گل بازی،داور توپ رو به وسط زمین اورد تا بازی رو از سر بگــیره. بارسلونا ده نفره بود اما شبیه تیم های ده نفره نـَـــــه نمی ترسه عقب نمیکشه بعضی وقت ها شاید این ترس از مرگه که آدم رو میکشه. اون از گل زود هنگام نیمه اول مسی و این هم از گل سوارز در دقایق اول نیمه دوم. انگار در جنگ جهانی بر صندلی سینما نشستی و با اشتیاق کشورت را حمایت میکنی. بعضی وقت ها هم از شوق اینکه در جنگ پیروز میشوی در پوست خودت نمیگنجی ویا از ترس اینکه بازنده میدان شوی حتی اشک میریزی
اما ما تا این ساعت این دقیقه و این لحظه پیروز میدان بودیم و هستیم و خواهیم بود.

حالا یه موقعیت 

برای سفید پوش ها جردی آلبا توپ رو میزنه حالااا زد حمله برای بارسا داره شکل میگیره، اونور دمبله رو داره حالا دمبله تک به تک با دروازه بان وتوی درواازه
گگل گگگل ورزشگاه روی دست هوادارای بارسا اداره میشه حالا بارسلونا بود که جام قهرمانی،اروپارو روی سر میبرد و حالا سوت پایان مسابقه.
همه چیز مهیا بود برای اوردن جام جایگاه، کاپیتان،بازیکنان ولی خوب انگار یک چیزی کم بود.
نیمار، نیمار و اون دیوونه بازی هاش کم بود
اما خوب دیگه نمیشد کاریش کرد اون دیگه رفته بود. جام دست کاپیتان اینیستا بود و با شمارش ما جام رو روی سر بررد
اون حــــس توصیف نشدنی بود، حس غرور حس قهرمانی.
خیلی روز عالی و فوقالعاده ای بود بعد از بازی با بازیکنان عکس انداختیم و به هتلمون برگشتیم،تا فردا به دانشگاه بریم و همه چیز رو برای هم کلاسی هامون تعریف کنیم.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir