نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعرگردانی نگارش دوازدهم» ثبت شده است

شعر با موضوع زنگ انشا

موضوع: «زنگ انشا»

زنگ انشایم چو می آید به گوش
دل سراسر میفتد اندر خروش

از ریاضی دل فگار و خسته ایم
دل به شادی های انشا بسته ایم

اوستادش هم،چنان بی ذوق نیست
دانش آموزی به او بی شوق نیست

زنگ انشا چشمه افکار هاست
لحظه های شستن زنگار هاست

هیچ جسمی اندر این ساعت نبود
ذوق انشا روح ها را می ربود

زنگ انشا رستخیز زنگ هاست
در نگاهم بهترینِ رنگ هاست

فکر ها هر دم به سویی میروند
عشق ها بر عقل ها بس میدوند

رو به من چون گفت استاد گران
نوبتت امد که انشایت بخوان

رفتم و آوای سعدی سر زدم
سو به حافظ رفتم و پرپر زدم

مولوی دانست انشای مرا
رودکی وار است در لطف و صفا

"بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی"

اندکی بعد از سرایش های من
و این سخن ها و نمایش های من

دیدم ان تن ها که می افتند زود
آنچنان گویی که روحی در نبود

یادم آمد حس و حال کودکی
بوی جوی مولیان رودکی

دل سراسر التهاب و در حذر
رو به انشا کردمی باری دگر

"بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی"

آسمانا شاد باش و دیر زی
جان سوی آسمان آید همی
‍‌
✍️ شاعر: ساعد آزغ،
دانش آموز سال دوازدهم
دبیرستان معارف یاسوج
نام دبیر: آقای اله یار افراخته،

  • ۰ نظر
    • انشاء

    شعر گردانی دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

    شعر گردانی

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟

    ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    عجیب دلم هوای غزل می کرد.
    بهانه اش را می دانستم.سری به حافظیه زدم. اردیبهشت بود و آسمان نیمه عاشق .نسیم می وزید و آواز عشق با دف و چنگ به گوش می رسید:
    ای عاشقان،ای عاشقان من از کجا، عشق از کجا... .

    آرام در مقابل حافظش نشستم و سرمست نغمه همایون غرق در غزل شدم.
    آسمان نرم نرمک بارید و من از عشق تر شدم.
    آسمان بارید و من از شعر،پر شدم.
    نسیم وزید و من از ساز، مست شدم.
    و همچنان آرام در مقابلش، من بودم و نغمه بود و شعر و ساز و آسمان عاشق.

    و روز که به آخر رسید دلم بهانه نداشت. آرام ناب غزل شده بود.

    معصومه محتشمی،
    دبیر ادبیات برازجان

  • ۲ نظر
    • انشاء

    شعرگردانی نگارش دوازدهم

    شعرگردانی نگارش دوازدهم

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    شعر گردانی صفحه 103 کتاب:

    ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
    از این باد ار مدد خواهی،چراغ دل برافروزی

    نسیم باد بهاری، از جانب خداوند که آفریدگار زمین و تغییر دهنده‌ی فصل‌هاست به سوی ما می‌آید تا جهان را دوباره زنده و شاداب کند. هر کس از این نسیم جانبخش کمک بخواهد و پیام آن را درک کند، قلبش روشن و نورانی می‌شود و دانش زندگی را می‌آموزد.
    باد نوروزی به ما یادآور می‌شود که جهان و عمر ما گذرا است. لحظه ها می‌گذرند و همه چیز متحول می‌شود. به چشم بهم زدنی سال ها از پی هم می‌آیند و می روند. پس از هر سرما و سختی و خشکی زمستان، زمین دوباره زنده می‌شود و با شادابی و طراوت به ما نشان می‌دهد که زندگی و شادی چقدر ارزشمند است. پس باید از بهار بیاموزیم و روح‌مان را تازه کنیم. قدر فرصت ها را بدانیم و لحظه های خوش زندگی را از دست ندهیم. بیهوده غم دنیا را نخوریم و اسیر افسردگی و انجماد روحی نشویم. با امید به لطف بی نهایت پروردگار، در جهت سازندگی و نیکی و شادی گام برداریم و زندگی خود و دیگران را پر بار کنیم.
    خداوند با زنده کردن زمین و درختان در هر بهار، به انسان ها این پیام را می‌دهد که پس از هر سختی آسانی هست و پس از هر مرگ، زندگی دوباره. ما باید این پیام را درک کنیم و امیدوار و شاد باشیم. مومن حقیقی هرگز ناامید نیست و تن به تاریکی و ظلم نمی‌دهد بلکه چراغ دلش همیشه به نور امید خداوند، روشن است.
    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
    نویسنده: مائده اجاقوند
    دبیرستان فرزانگان ملایر
    دبیر: خانم لیلا پاک طینت

    ________________________________

    شعرگردانی نگارش دوازدهم

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    شعر گردانی (صفحه ۷۶)

    جای بسی تاسف است که در این روزگاربه ظاهر مدرن ، فانتزی و پر هیاهو اما غریب ، محبت و انسانیت به انزوا نشسته است.سایه شوم وتلخ ناامیدی فضای خانه دلهارا پر کرده است .به جای قطرات خالص،زلال و پاک آب از ابرها باران اسیدی وسمی می بارد. دیگر تنفسمان هم فیلتر شده است. قلبها از این همه تضاد و خفقان به تنگ آمده اند.
    آری ما تبعید شده ایم از سرایی به آن عظمت و شوکت به قفسی تنگ، تاریک و خفه کننده به نام ناکجاآباد!دیگر کارد به استخوانمان رسیده است و ما را یارای زندگی نیست.
    ای خدای مهربان، تو رحمان و رحیمی! توکه سخاوتمند ترینی عاجزانه از تو میخواهیم که به باد صبا فرمان دهی که خبری خوش از جانب توبرایمان به ارمغان بیاورد ،شاید این نسیم خنک ربوی ریشه یاس و ناامیدی را در درونمان بخشکاند.امید است به واسطه این باد صبا هم خبری خوش از تو به ما برسد که دل زنگار گرفته مان را صیقل و جلا دهد. ما ملتمسانه چشم به راه رحمت تو هستیم. چشم به راه پیامی که حامل برکتی از جانب نیمه گم شده مان باشد. ما در این وادی برهوت اسیر و سرگشته ایم .ما از این تنهایی به فغان آمده ایم وفقط هنگامیکه عطر تو دراین فضای غریب منتشر شود آرام میگیریم، ما همچنان بی قراریم ، قرار مان ده. ما تشنه و مشتاقیم به شنیدن خبری از جانب ذات پاک تو که بی شک پشتیبان واقعی ما در همه دوران زندگی هست.
    یارب، ما غریبان را بنواز ،حتی با ذره ای از محبت لایزالت.محتاجیم و وابسته .مارا فرو مگذار ! بذل توجه تو
    اکسیر نشاط وجوانی است برای ما دلخستگان بی جان.
    واژگان نمیتوانند عمق جراحت روحمان را بیان کنند،مگر کلام لسان الغیب واسطه شود تا تو مارا دریابی.چه زیبا درخواستش را بیان کرد از زبان ما ؛

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

    نکته ای روح فزا از دهن یار بگو
    نامه ای خوش خبر از عالم اسرار بیار

    تا عطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه ای از نفحات نفس یار بیار

    نویسنده: خانم فیروزه باعمر رودی
    دبیر زبان انگلیسی

  • ۸ نظر
    • انشاء