موضوع انشا: محرم

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

شهر سیاه پوش شده است. همه جا را که می­نگری می­توانی سایه غم و اندوه را ببینی. شهر در سوگ کسی است که بعد از سال­ها، هنوز داغ او از بین نرفته است. این شهر در سوگ اما حسین است. آری به راستی ماه محرم است. محرم با تمام شکوهش فرارسیده است و من را نیز سیاه پوش و عزادار کرده است. امام حسین برای امری ناجوان مردانه به همراه 72 تن از یارانش که بزرگان امت اسلام بودند کشته شد. و هیچ­ کس یاری­گر او نبود. مردم کوفه به امام خیانت کردند و او را تنها گذاشتند و یزید به خاطر اینکه امام حسین با او بیعت نکرد، دستور مرگ  امام حسین  و یارانش را داد. آن بزرگواران را در تشنگی بی­حد و اندازه­ایی قرار دادند. تعداد آن­ها محدود بود در حالی که لشکر دشمن بی­شمار بود محرم سراسر نمایانگر ظلم و جور و بیداد کسانی است که در ظاهر لباس اسلام به تن داشتند ولی در واقع دشمنان دین و اسلام بودند. آن­ها کسانی بودند که به خاندان پیامبر بی­احترامی کردند، بسیاری را کشتند و دیگران را به اسارت بردند. محرم سرشار از آموزش  است. امام به من آموخت هر چند مشکلات سخت و زیاد بودند و من تنها بودم باید مقاومت کنم. حتی اگر بهترین کسانم به من خیانت کنند ناامید نباشم و حتی اگر مرگ به سراغم بیاید از آرمانم دل نکنم. آرمانی که به خاطر آن همه چیز را حتی جان را از دست دهی چقدر با ارزش است. امام حسین طفل شش ماهش را فدای آرمان خود کرد. این آرمان چیزی جز اسلام راستین نبود. بیاییم از سراسر محرم درس بگیریم و گفتار و کردار امام را الگوی خود قرار دهیم.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: محرم سال ۱۴۴۰

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

داستان یک شراب ، یک ساقی، با حلقه ی مریدان مستش ، از مسلم گرفته تا حبیب و حر..
و هنوز بوی این مستی در هواست..

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد!

این مستی ، این عطر ، این بو ، ازلی و ابدی ست ؛ بوی حق ، بوی ناب راستی و مردانگی در همه ی ملتها و در همه ی دوره ها به صورتی نمود یافته است ؛ از هابیل که مورد حسادت واقع شد و جان فدا کرد تا ابراهیم که در آتش افکنده شد و سیاوش که برای حق گویی و صداقتش از روی حسادت در غربت ناجوانمردانه کشته شد و صدها نمونه که مشهور یا گمنام صادقانه و باتمام وجود جان بر کف نهادند و ندای حق سر دادند و از مرگ سرخ نهراسیدند که خونشان شاهد حقانیتشان بود.[enshay.blog.ir]
مگر نه اینکه عاقبت آدمی مرگ است پس چه بهتر که برای هدفی والا و در راه دفاع از انسانیت و شرافت زندگی را به پایان برساند. پایان که نه ، اینان زندگان جاویدند. بلکه زندگی با خواری و ذلت و تحمل ظلم و ستم و بی عدالتی خود مرگ تدریجیست.
حسین و یارانش غرق شور بودند ! مست از باده عشق!
ظهر عاشورا وعده ی وصال تحقق یافت !
حسین نشان داد که انسان کرامت و عزت دارد . او مظلوم نبود ، عاشق و شیفته بود ، پاکباخته و جان برکف بود. در برابر ظلم قیام کرد تا به ما بیاموزد عاشق باشیم ، کرامت و شرافت و عزت و احترام داشته باشیم ، خود را بازیچه دیگران نکنیم. ستم و بیداد را بر خود نپذیریم .
حسین کتابیست بلند و عمیق که باید بارها و بارها خوانده شود و درک شود .
حسین خود به بدن خود قمه نزد و نمیدانم عزادار حسین فلسفه قمه زدن را ازکجا آورد؟!
نمیدانم چندین نفر از خیل عزاداران با تفکر و معیارهای حسین و یارانش آشنایند؟
چند نفر برای نذری گرفتن حقوق دیگران را رعایت میکنند؟ و اگر به دیگران نرسید سهم خود را با آنان شریک میشوند؟
اگر نذری خوردن به قصد تبرک و توسل است آیا باید رفتاری جز این داشت؟
چه مقدار ازینها حیف و میل میشود درحالیکه میتواند در جای درست خود برای نیازمندان مصرف شود.

چند صباحیست دیگر عزاداری های عاشورا خالصانه نیست. جولانگاهیست برای جلوه گری هیکل ورزشی مردان و آرایش مخصوص محرم زنان!
دوی ماراتن برای نذری گرفتن و احتکار آن در یخچال و فریزر .. دعوت از هیئت ها و دسته ها و اختصاص غذا فقط به آنها در حالیکه بوی آن رهگذران را گیج میکند. [enshay.blog.ir]
حتی نوحه ها هم دیگر صفای قبل را ندارد با آن اکوی حسین حسین که دقیقا نمیشود فهمید چه میگوید؟
دسته های عزاداری گویی نمایشی خیابانی اند از انواع طبل های کره ای و چینی و سنچ و پرچم های رنگی و..
چشم و همچشمی در نذری دادن ، در دسته عزاداری ، در اسم و رسم گذاشتن های با هیبت روی دسته ها و شاخ و شانه کشیدن برای هم!
چه شد که عزاداری ها هم بالاشهری و پایین شهری شدند؟
که باندبازی در آنها هم رخنه کرد؟
که صفا و صداقت و خلوص عزاداری هایمان نیز دستخوش بی فرهنگی و بی ریشگی شد؟
از دست مردم خالص و ساده دل درآمد و به دست عده ای خاص افتاد؟
چگونه میتوان درین رنگها و نیرنگها و آرایش ها و نظر بازی ها و شکم پرستی ها و خیابان گردی ها ، بوی خوش آن عطر را استشمام کرد؟
چگونه میتوانیم به فرزندمان بگوییم این مراسم برای یادبود یاد حسین است برای ادامه دادن راهش؟
چگونه میتوانند باور کنند؟

خدایا ! درین روزهای عزیز بینش و رفتاری به من عطا کن که شایستگی و لیاقت داشته باشم که مست بوی آن عطر شوم ، آینه ی دل را صیقلی دهم و زنگارها بزدایم ، رهنمونم باش تا نذرم را درجای درست ادا کنم ، برای رفع نیاز محتاجان، برای کمک به علاج بیماران ، برای درماندگان..
خدایا!
یاری ام ده انسان باشم !
انسان بمانم !
با صداقت و خلوص !
آنطور که درخور یاران حسین و تمام آزادیخواهان است !
آمین !

نوشته: خانم معصومه سوکی - دبیر ادبیات تهران