موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

تو رفیق روز های آفتابی و ابری منی!
رفیق همیشه همراه!
تو شلوغی مترو،گوشه دنج کافه همیشگیمون،میون سکوت اتاقم،تو همیشه بودی!
اون روز ها رو یادته؟؟
دستم رو می گرفتی و می رفتیم دوتایی دور دنیا رو می گشتیم!
یه روز اصفهان بودیم یه روز کوچه پس کوچه های لندن.
یه روزی من بودم و تو و بادگیر های یزد، یه روزی دوتایی داشتیم جلوی برج ایفل سلفی می گرفتیم!
بعضی اوقات، هم سفره بودیم با آدم هایی که تنها دارای‌شون یه تیکه نون بود و وصله پینه های رنگ و وارنگ شده بود زینت بخش لباس هاشون!
بعضی اوقات هم نه، میشستیم سر یه میز سلطنتی که مرغ و سوپ و ژله و کلی خوشمزه جات دیگه چشمک میزد بهمون!
میشدیم هم سفره آدم هایی که برق کفش ها و لباس هاشون چشم هامون رو میزد!
تو، خاص ترین رفیق منی! هیچ وقت تکراری نمیای سراغم!
هر سری لباس جدید با یه رنگ جدید تنته! سبز، قرمز، سفید، سیاه گاهی هم رنگا وارنگ!میدونی رفیق من دیوونه اون طرح روی لباس هاتم که هر سری من رو ثانیه ها محو خودش میکنه! تو هرسری با حرف های جدید میای پیشم!! یه روزی اینقدر حرف های خنده دار میزنی که از خنده دست به یقه دیوار میشم و با مشت می کوبم رو دیوار!
یه روزی هم با حرف های فلسفیت باعث میشی بخار باشه که از کلم بلند میشه!
تو اهل یه جا نیستی! تو هم میتونی یه بچه ایرونی باشی از دیار خوزستان و یا متولد یکی از کوچه های باریک بوستون از یه خونه قدیمی و زوار در رفته.
تو وقتی خودت میای،تنها نمیای، کلی رفیق جدید رو هم همراه خودت میکنی!
آدم هایی که ساعت ها میشینن کنار من و باهاشون میخندم،گریه میکنم،پیاده روی میکنم و هم سفره شون میشم! آدم هایی که از مهربونی هاشون چشم هام میشه دوتا قلب گنده و یا نه از بی رحمی و خساستشون قلبم به درد میاد! آدم هایی که هر چی باشن،چه خوب چه بد می ارزه چند ساعت باهاشون بود! چون تو اونها رو همراه با خودت آوردی!
رفیق تو همونی که هیچ وقت خاطراتمون رو فراموش نمیکنم!!
ما با هم خندیدیم،گریه کردیم،عاشق شدیم،زمین خوردیم،یاد گرفتیم،قدرت گرفتیم و سفر رفتیم!
تو،
یه گوشه دنج از اتاقم رو زدی به نام خودت.
هر وقت که میون کار هام،بین درس خوندن،آهنگ گوش دادن،نقاشی کشیدن،
توی هر زمانی که چشمم می افته بهت، تمام خاطرات خوشمون میاد جلو چشمم!!
کتاب،
رفیق روز های آفتابی و ابری!
خواسته ام ازت اینکه
رفاقت مون ابدی باشه،قول!!؟

ممنون از تو،
کلماتت
و بوی خوش تنت!!

قربان تو:دخترک چشم درشت عاشق پیشه ت!
نویسنده: زینب جلالی
دبیر: خانم ناظریان
دبیرستان: قلم چی کرج

___________________________________

موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

کتاب یار مهربانی است که از دوران طفولیت در کنار ما بوده و از هر دوستی دانا تر است؛در هر مکان و زمانی که محتاج آن شویم،هر آنچه را که در دل خود دارد،بدون هیچ منت و چشم داشتی در اختیار ما می گذارد. دوستی خجالتی و بی زبان که بر خلاف صامت بودن،سخنانی گهربار و ارزشمند که از نیاکان برای ما به ارث رسیده را در درون خود جای داده و ما با توجه به آن می توانیم با راه و روش و رسوم زندگی کسانی که در گذشته نچندان دور در این کره ی خاکی زندگی میکردند،آشنا شویم.

آری،با خواندن کتاب دریچه ای شگفت انگیز به روی ما باز می شود و ما میتوانیم در این سرزمین بدون مرز به ذهن خود،بال و پر پرواز دهیم و در دنیای خیالی کتاب پرواز کنیم.

نوشته: Zahra_ch

___________________________________

موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

مثل همیشه کتابم را بر می دارم و از خانه بیرون می زنم، این راه طولانی را بدون توجه به نگاه مو جودات اطرافم طی می کنم.میروم ودر جای همیشگی می نشینم کافه چی قهوه ام را اماده می کند تا من برسم .کتابم را ورق میزنم بویش را دوست دارم، هدفونم موزیک زیبایی در گوشم می نوازد و دود قهوه ام که گویی با موزیکم می رقصد ،چقدر زیباست. در این فضای دلنشین تکرار نشدنی کتابم را باز می کنم و به درخت بریده شده زل می زنم ، درختی که در ان جملاتی نوشته شده که هر کدام مرا به گونه ای جادو می کنند. من با کتابم به همه جای دنیا سفر می کنم ، با همه ی پرندگان پرواز می کنم و هم سفر قطرات باران می شوم.من و کتابم باهم حرف می زنیم ولی چون او خجالتی است من باید حرف هایش را در دلش بخوانم .
وقت تنهایی ام کتاب می خوانم اما نمی دانم تنهایی مرا کتابخوان کرده یا کتاب مرا تنها...

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

پرسش ها:

1-کتاب چه نقشی در زندگی ما دارد؟

2-با کتاب باید چگونه رفتار کرد؟

3-ایا کتاب نبود چه اتفاقی در زندگی ما می افتاد؟

4-اگر به کتاب ارزش نگذاریم چه اتفاقی می افتد؟

5-اگر کتاب را خوب حفظ نکنیم چه اتفاقی می افتد؟

6-گذشتگان ما را نسبت به کتاب و علم به چه چیزی دعوت کرده اند؟

7-کتاب از چه تاریخی وجود داشته است؟[enshay.blog.ir]

8-آیا مشهورترین کتاب ها نزد مسلمانان قرآن اشت؟

پرسش انتخاب شده:

1-کتاب چه نقشی در زندگی ما دارد؟

2-با کتاب باید چگونه رفتار کرد؟

3-گذشتگان ما را نسبت به کتاب و علم به چه چیزی دعوت کرده اند؟

4-اگر از کتاب بخوبی محافطت نکنیم چه اتفاقی می افتد؟

5-آیا مشهورترین کتاب ها نزد مسلمانان قرآن اشت؟

متن تولیدی:

کتاب،راهنما و دوستی است که ما را به بالاترین درجه علم و زندگی حوب و سرنوشت ساز آیندمون را میسازد.

ماباید کتاب را مثل یک دوست واقعی دوست بداریم و به او ارزش قایل شویم چون این همان کتاب و راهی است که به ما نشان میدهد و ما را از بدی ها و پلیدی ها آگاه میسازد.[enshay.blog.ir]

اگر به کتاب ارزش قایل نشویم کتاب ازبین میزود و در زندگی و جامعه م ا دچار مشکل میشویم و مشکلات فراوانی بوجود خواهد اورد .از مهمترین انها میتوان به از بین رفتن زمینه اشنایی ما با تاریخ و جامعه و پیشرفت و...اشاره کرد.

گذشتگان ما اعم از پیامبران بزرگان علم و ادب ما را به پاسداری و ترویج فرهنگ کتاب توصیه کردند.

از مهمترین این کتاب ها که خداوند حکیم بر پیامبر نازل کرد کتاب آسمانی یعنی قرآن است که ما رابه سمت سعادت سوق می دهد.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

بوی کتاب به مشامم میرسد،من گدای صفحات میشوم ،ورق می زنم و می زنم ،پیر است این کتاب کتابی که در طاقچه اتاق خاک جمع کرده، رنگ ورقش همچون برگ های پاییزی زرد و خشک بودند. گویی مملو از قطره های اشک خشکیده بود که حکایتی را روایت می کرد،شاید لحظات شادیا غمگین بودنش را...
دلم می خواهد بنگرم ،طلوع تا غروبش را...فنجان قهوه ام را بر می دارم. لبخندی بر لبان می نشانم وبی حرف آغاز میکنم ،نغمه ها یک به یک هجوم می آورند: روزی از روز ها به دنیا آمدکسانی نفرینش میکردند،هیچ نمی گفت!در طاقچه ای می نشست آرام وبساط غم را پهن می کرد،شاید به این خاطر است که غرورش را از دست می داد.
امّا دسته ای دیگر غُبار رویش را پاک می کردند و اینجاست که قصّه ای نو شروع می شود،قصّه ای به نام:شور ،هیجان ،عشق و حتّی لحظات ناب،لحظه های نابی که کنار پنجره با نم نم باران و صحبت کتاب سرازیر می شد.
نوبتِ دیوان است ،نوبتِ شعر است،یا بگذار بگویم:نوبتِ کلماتِ احساس است،که همچون صخره ای سنگین در دلم جای می گرفت.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: کتاب

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

کتاب پنجره ایست به سوی جهان لذت بخش دانش ها و این کتاب است که ما را به عرش می‌کشاند.
کتاب واژه ای ساده یا شاید برای بعضی افراد واژه ای خسته کننده ست اما این کتاب است که انسان را به عرش می کشاند این کتاب است که میتواند یک دنیا را دگرگون سازد .مردمان کشور ما نمی دانند واقعا نمی دانند چرا باید قیمت وسایل ارتباطی بیشتر از کتاب باشد واقعا چرا در صورتی که اگر این وسایل آنقدر رواج پیدا نکند اتفاقی نمی افتد یا شاید نمیدانم و لی اگر کتاب نباشد .........دنیا دگرگون می شود .
وچه قدر قشنگ گفت پیامبر بزرگوار اسلام الکتب البساتین العلما
کتاب ها باغهای دانشمندان هستند.