نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع مرگ

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

موضوع: مرگ

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

ابر های سیاه آسمان رافرا گرفته بود هوای سرد و باد پاییزی می وزید،برگ های زرد و نارنجی درختان درهمه جا پراکنده شده بود. صدای پرندگان مهاجر که از ترس من دسته به دسته فرار می کردنند ،صدای قارقار کلاغ ها که از مزرعه دانه می چیدندو باز هم صدای باد پاییزی.
باد پاییزی که درختان را به زیر شلاق خود می گرفت و آخرین برگ های خشکیده آنان را به زمین می ریخت و من به مردی که روبه رویم بودو باید او را باخود می بردم نگاه می کردم ،انگار فهمید که وقتش است ....
وقت آن است که از این زندان رهایی پیدا کند اما دل کندن سخت است .
دست اورا می گیرم و برای خوابی ابدی اورا آماده میکنم.
مرگ زیباست ،رهایی زیباست ،مرا نیز مانند زندگی دوست بدار ،اما افسوس که دل کندن سخت است ...
می گویم می خواهم تو را آزاد کنم ،می گویم می خواهم برای خوابی ابدی آماده ات کنم اماباز هم هیچ.....
جان گرفتن سخت است گاهی اوقات مجبورم فرزندی که در آغوش پدر است را از او جدا کنم ،مادری که چشم به راه فرزندان خویش در خانه سالمندان است ،عشقی را به پایان برسانم ، کودکی را که در آغوش مادر گریه می کند را از هم جدا کنم .....
زندگی فکر می کند جایش را تنگ کردم، زندگی خیلی بی تجربه تر از این حرف هاست و نمیوداند که انسان هاوتا زمانی دوستش دارند که بر وقف مرادشان باشد.
من زندگی را دوست دارم، من انسان هارا دوست دارم اما مجبور به انجام چنین کاری هستم .
چه خوب بود اگر مرگ را مانند زندگی با عشق در آغوش بگیریم و دوستش بداریم.

نویسنده: فاطمه احمدی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

موضوع: مرگ

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

من مرگ هستم، روشنایی هستم که با بسته شدن چشمان تاریک می شود، پایانی هستم که آغازش مشخص نیست، ناگهانی می آیم و خبر نمی دهم، وجودم پر از غم است و شادی ندارم، انتخاب نمی شوم و انتخاب نمی کنم، مسیرم بدون بازگشت و بی پایان است، رنگ و لباسی ندارم مگر آن زمان که به یادم باشند، معامله نمی کنم و کالای کسی نمی شوم، فرصت می دهم اما رحم نمی کنم، زجر می دهم اما درد نمی کشم، خوابی بلندم که بیداری ندارد، زندگی می گیرم اما زنده نیستم، ترسناکم ولی ترسی ندارم، من پیشامدی هستم که زمان ندارد و معلوم نیست که چه زمانی در کجا باشم، هدفی ندارم و انتخاب نمی کنم، من همانی هستم که هیچکس آرزوی دیدنش را ندارد.[enshay.blog.ir]

نویسنده: سعید منصوری
دبیرستان: شهید بهشتی (تیزهوشان) ایلام
دبیر: دکتر قیطاسی،

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری با موضوع نامه ای به رئیس جمهور

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه ای به رئیس جمهور

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    باعرض سلام خدمت آقای رییس جمهور حالتان خوب است؟
    حال شماراکه نمیدانم ولی احوال ما که این روزها خیلی گرفته است..
    آخر میدانید چیست؟ مشکلات در کشور بیداد میکندو مسئولین بجای رسیدگی به این مشکلات سعی میکنند اوضاع کشور را بهتر ازقبل نشان دهند!! چرا وقتی گرانی در بازار بیداد میکند مسئولین بجای رسیدگی به این مشکل به دنبال دلایل بیخود هستند که مردم را قانع کنند وبا وعده ی سرخرمن دادن که کالاها ارزان تر خواهدشد سر مردم را گرم میکنند. ببخشید آقای رییس جمهور چرا مسئولین کشور ما در انجام کارهایشان ضعف دارند مثلا سیاست مداران کشورمان چندوقتی به دنبال این بودند که تلگرام را فیلتر کنند و پیامرسان های ایرانی را جایگزین آن کنند اما اینقدر دراین کار ضعیف عمل کردند و آنقدر پیامرسان های ایرانی بی کیفیت بودند که کسی از آنها استفاده نکرد و تازه مردم با نصب انواع فیلترشکن روی گوشی موبایلشان به فعالیت در پیامرسان های خارجی ادامه دادند.
    در کشورهای خارجی همیشه پیش از افتادن حادثه ای به فکر این هستند که نقص ها را برطرف کنند اما درکشور ما تازه بعداز اتفاق افتادن یک حادثه ی ناگوار مسئولین به فکر برطرف کردن عیب ها هستند، حدود یک ماه پیش اتوبوسی که حامل تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد تهران بود واژگون شد و در آن عده ای از دانشجویان کشته شدند بعدازین که این حادثه اتفاق افتاد مسئولین به این فکر افتادند که باید اتوبوسهای دانشگاه را تعویض کنند و عده ای از مسئولین دانشگاه راهم اخراج کنند همیشه در کشور ما باید عده ای کشته شوند تا مسئولین به فکر رفع کردن عیب ها بیافتند، از مشکل بیکاری که برایتان چه بگویم که این روزها به هرکسی میرسی یا با لیسانس یا فوق لیسانس در یک رشته خوب دانشگاهی بیکار است و از سر مجبوری باید کاری را انجام دهد که در تخصصش نیست نمیدانم این وعده ی اشتغال برای چهار میلیون نفری که داده بودید کی میخواهد عملی شود؟ راستش را بخواهید با این اوضاع خیلی از جوانان از تحصیل ناامید شده اند. چرا وقتی در کشور خودمان مشکلات فراوانی وجود دارد باید رسانه های ما در مورد موضوعاتی بی ربط به کشور گفت و گو کنند مثلا همین مرگ آقای خاشقچی که دو ماه تمام در شبکه های تلوزیونی در مورد آن به بحث و گفت و گو بپردازند و مردم را کلافه کرده بودند واقعا خود آن مرحوم هم راضی نبود که ما مسائل کشورمان را رها کنیم و برای او تا چهلمش عزادار باشیم به نظرم به جای صحبت کردن از همچین موضوعی که اصلا به کشور ما ربطی ندارد و دردی را از مردم دوا نمیکند باید به موضوعاتی مثل گرانی، بیکاری، بی ارزش شدن پول کشورمان، قاچاق، اختلاص، ارزان شدن محصولات کشاورزان، ارزانی کالای ایرانی، تبعیض بین طبقات مختلف کشور و... صحبت میشد که این ها همه نشان میدهند مسئولان که برای اداره ی کشور انتخاب شدند مسئولان با لیاقتی نبودند یا در انجام کارشان کوتاهی کرده اند. [enshay.blog.ir]
    به امید روزی که مردم کشورمان نگران مشکلی مثل گرانی نباشند، شاهد گوشه نشین شدن استعدادهای درخشان نباشیم. مسئولین به دنبال حل کردن مشکلات باشند، به امید این که کسانی با پارتی جای افراد با استعداد را نگیرند و اختلاص کردن در کشورمان به راحتی آب خوردن نباشد که آقای رییس جمهور این ها همه و همه همت شما و مسئولین زیر دستتان را می طلبد. به امید فردایی بهتر برای کشور و مردم عزیزمان.

    نویسنده: زهرا قومنجانی
    دبیرستان:آفرینش
    دبیر: خانم منوچهری
    منطقه قائنات خراسان جنوبی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه ای به رئیس جمهور

     موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام رئیس جمهور عزیز کشورم!

    امیدوارم این نامه که فرسنگ ها راه را طی می کند تا به دستان شما رسیده و خوانده شود پذیرا باشید؛البته اگر خوانده شود و راهی سطل زباله نگردد.
    از راهی بس دور دستانتان را میبوسد و قدر دان تمامی زحماتی است که برای کشورش کشیده اید چه بسا اگر زحمات بی شائبه شما نبود کشورش کنام پلنگان و شیران میگشت...
    رئیس جمهور عزیزم از اینکه به تک تک نامه های مردم و شکایاتشان رسیدگی می کنید نهایت تشکر را دارم از اینکه به کشاورزان رسیدگی کرده و زندگی راحتی برایشان فراهم نموده اید...[enshay.blog.ir]
    از اینکه به کارهای کارگران توجه کافی دارید تا بر اثر کوچک ترین اتفاق جان خود را از دست نداده و پشتیبان خانواده هایشان باشند ...
    از اینکه جوانان کشورمان را از دست اشرار و اراذل نجات داده اید تا در دام کثیف اعتیاد نیفتند متشکرم.
    من ایرانم را مدیون شما و مسئولین ذیربط می دانم.
    من ایرانم را مدیون ابر مردی می دانم که با ریاست خود کشور را به سوی پیشرفت سوق داد...
    او باعث شد که کشورمان از ایران ویران به کشوری اباد و ازاد مبدل شود.
    پس باید زنده باد ای ایران سرفراز را شعار خود قرار دهیم.
    رئیس جمهور عزیز از اینکه باعث شدید بیکاری به نحو احسنت کاهش یابد متشکرم و من از اینکه در کشوری به نام ایران زندگی می کنم به خود میبالم.
    من در اینجا از تمام مسئولینی که باعث جمع اوری افراد اسیب دیده اجتماع گشته اند ؛ مسئولینی که با نظارت صحیح اقتصاد کشور را به بهترین شکل در دست خود دارند تا هیچ گونه تورم و گرانی نباشد هیچ گونه معضل اجتماعی ، ازار و اذیت به حیوانات بی دفاع و هیچ کودک کاری نداشته باشیم سپاسگزارم....
    پس دوستت داریم رئیس جمهور و تا اخرین نفس شعارمان این است: «زنده باد ایران سرفراز»

    نویسنده: نازنین سارخانی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری با موضوع نامه دوستانه

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه دوستانه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    خواهر مهربانم
    امیدوارم حال خودت و حال دلت خوب باشد. درنبود تو همه چیز تغیر کرده. زمستان هوای شهر را سرد و بی روح کرده و قندیل ها بام خانه هارا زینت داده. آبشار گنج نامه یخ بسته و طبیعت بکر عباس آباد جامه دریده. هرروز صبح که چشم باز میکنم به کنار پنجره می روم و زمین سفید پوشی را می بینم که رد پای من و تو را کم دارد. دروغ چرا دلم برایت لک زده،برای تمام شیطنت ها و بدجنسی هایت. قاب عکس روی طاقچه را هرروز نگاه میکنم و ساعت ها قربان صدقه مهرو محبتت و چال روی گونه هایت می روم. لبخندت را چاشنی تمام عکس هایت کرده ای و خاطره های شیرینی برایم رقم زده ای. هنوز عطری را که از توی وسایل شخصی ات برداشتم و میدانم اگر الان کنارت بودم کتک جانانه ای برایش میخوردم را نگه داشته ام و روزی هزار بار آن بو را به ریه هایم تزریق میکنم که مبادا عطر تنت را فراموش کنم. [enshay.blog.ir]
    هرسال زمستان که کنارم بودی قدم زدن را در سرما به آغوش گرم خانه ترجیح می دادی و مراهم به دنبال خودت به آغوش برف ها می کشاندی. راستی هنوز بوی تلخ شکلات و قهوه را دوست داری؟
    از روزی که رفته ای تمام شکلات های تلخ شهر را بو کرده ام اما بوی هیچ کدامشان شبیه بوی شکلات هایی که تو برایم می خریدی نیست. یاد تمام بدجنسی هایت بخیر‌. یادم نمی رود تمام لیوان هایی را که شکستی و تمامی لباس هایی که با اتو سوزاندی و همه را گردن من انداختی. گلوله های برفی را که محبت خواهرانه ات را چاشنی آن میکردی و بوسه هایت را که با برف به صورتم پرتاب میکردی از یاد نمی برم.
    راستی مامان هرروز گل هایت را آب میدهد اما نمیدانم چرا پژمرده شده اند آن ها هم مانند من دلتنگ هستند. کاش درس خواندن در پاریس را دوست نداشتی و مارا تنها نمی گذاشتی. میدانی؟ میترسم درس آنقدر برایت مهم شده باشد که الویت هارا فراموش کرده باشی.بابا به تمام دست آورد هایت افتخار میکند و ساعت ها برای مهمانان از دخترک باهوش و با استعدادش می گوید. اما همین که تنها شد آهی از حسرت میکشد.گاهی به این فکر میکنم که تو آن قدر مشغله داری که شاید جایی برای دلتنگی نداشته باشی. در این نامه میخواهم برگردی.
    برگردی و دوباره روی تخت بنشینی و طلبکارانه قهوه بخواهی. برگردی و ساعت ۱۲شب گیتار بزنی و باهم دعوا کنیم من موهایت را بکشم تو مرا گاز بگیری. من نت های موسیقی ات را پاره کنم و تو دفتر خاطراتم را دزدکی بخوانی. خواهر عزیزتر از جانم تو تلخ دوست داشتنی هستی. امیدوارم در تصمیمت تجدید نظر کنی.‌به امید اینکه صبحی را با دیدن چهره تو شروع کنم.

    نویسنده: زهرا کیانیان از بومهن

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه دوستانه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام بهترین من!
    وقتی این نامه را می نویسم، که دلم عمیقا برایت تنگ است؛ البته نه هر دلتنگی!
    بعضی دلتنگی ها برای نبودن مخاطب است؛ اما تو که هستی، هستی، اما نیستی!
    پارادوکس تلخی است! قلب آدم را به درد می آورد.
    همین که دیگر جانم هایت را نمی شنوم، انگار نیستی! بودن سردت از نبودنت بدتر مرا ویران میکند.
    اما نه!نمیتوانم نبودت را تصور کنم..می دانی چیست؟«دلم برای خودم می سوزد»
    درمیان برزخ بودن یا نبودن گیر کرده ام و تنهایی با آن میجنگم..جانان!یک کمکی نمی کنی؟!من تحمل این وضعیت متشنج را ندارم.
    دلم برای دلواپسی ها و نگرانی هایت تنگ شده.
    وقتی که تو هرگز این نامه مرا نمیخوانی؛چه فایده دارد نوشتنش؟‌!شاید فقط کمی سبک تر شوم.
    بیخیال همه این گله ها..من با همه اینها بازهم دوست دارم
    و این،هزارمین دوست دارم است که میگویم و تو نمیشنوی.

    نویسنده : فاطمه حسینی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع قطره

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: قطره

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در میان انبوهی از مه چشم گشودم!با صدای مهیبی که از برخورد دو ابر ایجاد شد از جای پریدم و جاری شدم.
    دوستانم اطرافم را گرفته بودند و با خوشحالی برای رسیدن به زمین انتظارم را می کشیدند؛من از ارتفاع می ترسیدم برای همین اصلا پایین را نگاه نکردم و در طول راه چشمانم بسته بود؛خب دست خودم که نیست هرکسی از چیزی می ترسد.
    حس دوگانه ای داشتم! هم خوشحال بودم و هم کمی ترسیده بودم؛ ترسم که برای ارتفاع بود و خوشحالی ام برای اینکه دوباره به دل خاک خواهم رفت و درختان و گل ها را سیراب خواهم کرد.[enshay.blog.ir]
    اما مثل اینکه این بار داستان عوض شده بود.ارتفاعم با زمین در حال کم شدن بود؛هر کدام از دوستانم روی گل ها و برگ درختان فرود آمدند اما من!..
    از دور دخترکی غمگین را دیدم؛دقیقا روی گونه راستش فرود آمدم ،صورتش نمناک بود،به گمانم چشمان او نیز مانند آسمان امروز بارانی بود.
    نمی دانم از چه چیز ناراحت بود که انقدر سوزناک می گریست؛ای کاش می توانستم کمی کنارش بنشینم، از چیزی که باعث بارش چشمان زیبایش شده برایم بگوید،کمی دلداری اش بدهم تا شاید حالش بهتر شود؛اما حیف!..
    حیف که قطره ای بیش نبودم و کاری از من ساخته نبود.با سیل اشک های دخترک روانه شدم و در گودالی که زیرپایش بود سقوط کردم.

    نویسنده: فسانه مسیبی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    مدتی است انگار ذهنم تالار گفت و گو شده... جنجال بزرگی به پا شده و تمام افکارم را مخدوش ساخته...
    به این می اندیشم که بنای زندگی بر چیست...؟ که گفت و گو های ذهنم اوج می گیرد و در فورانش فرو می روم...
    تضاد می گفت: همیشه شیفته ی تقابل های عمیق بوده ام؛ شیفته ی نساختن ها!
    ترادف گفت: اما همیشه برابری، حاصل پیشرفت است!
    تضاد: پیشرفت؟ کدام پیشرفتی حاصل می شود، زمانی که درست همه چیز مثل هم باشد؟!

    ترادف: اگر همه در جامعه باهم برابر باشند و از یکدست بودنشان اطمینان خاطر داشته باشند و بدانند همه در یک سطح قرار دارند، در هر یک انگیزه و شور و شوقی متولد می شود برای بالا بردن سطح آن جامعه... که همین باعث می شود تا با خیال آسوده و به دور از اختلاف و تنش با یکدیگر در کمال آرامش، تعامل سازنده داشته باشند و به مسائلی فراتر از روزمرگی هایشان بپردازند.

    تضاد: اما معمولا این تغییرات و تفاوت های بنیادین هستند که دنیا را تغیر می دهند.
    اصلا اگر تمام کائنات یکسان عمل می کردند که این زندگی ملال آور همه را خسته و افسرده می ساخت و شورو شوق و تلاطم از دنیا رخت بر می بست.
    ترادف: اگر نگاهی به اطراف بیندازی درمیابی که هرکسی تنها با هم نوع و هم فکر و هم زبان خود روابط دوستانه ی عمیق و صمیمی برقرار می کند.
    انسان که هیچ، حتی حیوانات هم با موجودات متفاوت، سر ستیز دارند. مگر نظاره نمی کنی که جهان سراسر درحال مشاجره بر سر تضادهاست؟؟

    تضاد: پس تو طالب یک دنیای سراسر و یکنواختی هستی، با ربات هایی که برای انجام یک هدف برنامه ریزی شدند؟
    اما این اختلافات هستند که باعث رشد و کمال افراد شدند و به ما یاد که چطور در اوج تفاوت های بنیادین با یکدیگر در صلح و آرامش زندگی کنیم. هنر اصلی دریافت این درجه از کمال است. درست مانند شب و روز، زمستان و تابستان، اگر سختی سنگ ها نبود ما نرمی و لطافت چمنزار را درک می کردیم؟ این تضادها هستند که دنیا را زیبا و دگرگون ساختند.
    درست مانند «نور در حضور تاریکی، اسارتی به امید آزادی...

    همیشه تعادل از بطن تضاد ها می روید...»

    نویسنده: مینا قلی پور
    دبیر: خانم مریم میرمحرابی
    از: گناباد

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    امروز سر کلاس نگارش ،من و دوستم هردو یک موضوع را برای انشا انتخاب کرده بودیم.قرار بر این شد که هر کس در مناظره ،بحث و جدل به عبارتی کم اورد باید موضوع خود را تغییر دهد.شروع مناظره با من بود و این چنین اغاز کردم :
    بهشت رابو می کنم ،در هر گل از چادر مادرم .
    گفت :همه یفرشته ها اسمانی نیستند،
    یک فرشته زمینی هم داریم که مادر صدایش می زنیم.
    گفتم :می ترسم برای دیدارم از بهشت به جهنم اید ،مادر است دیگر ...
    گفت:به بهشت نمی روم اگر مادرم انجا نباشد.
    گفتم :امنیت یعنی اغوش مادر.[enshay.blog.ir]
    گفت:اغوش مادر جایست که به هر سنی هم برسی باز انجا ارام می شوی.
    گفتم :پرسیدند بدترین درد کدام است؟ یکی گفت :عاشقی .یکی گفت :تنهای و یکی گفت:دلتنگی.ولی هیچ کس نگفت :پیر شدن پدرومادر.
    گفت:ای مادر ،هواچیزی است که دور سر تو می چرخد و وقتی می خندی صاف می شود.
    معترضانه گفتم:ی لحظه وایسا ، اگر راست می گویی بیا بیت های شعر بگوییم .
    گفت :
    مادر یعنی :عاطفه،مهرو وفا
    مادریعنی:معدن نوروصفا
    گفتم :ای انکه تویی صبور خانه، مادر
    ای شمع تویی فروغ خانه،مادر
    گفت:به فدایت مادر ،که مرا در گهواره تاب می دادی
    به فدایت مادر که شب ها برایم نمی خوابیدی.
    گفتم :
    مادر یعنی:راز ،محرم ویک رفیق
    مادر یعنی:یار یکدل ،یک شفیق
    گفت :
    ای عطر تو عطر هر بهاریست،مادر
    ای مهر تو در حد کمال است ،مادر
    گفتم جمله پایانی من این است:
    برای مادرت کاری بکن،فردا نه ، چند ساعت بعد هم نه،همین الان
    یک باره گفت:
    اگر به اسمان رفته،قبرش را،اگر کنارت نیست یادش را ، اگر قهری ،چهره اش را ،اگر اشتی هستی ،دستش را ،ببــوس.
    گفتم :قبول نیست ،ادامه متن مرا چرا گفتی.
    خندیدوگفت:من هم همین بیت ومتن را برای پایان انتخاب کرده بودم.
    و هر دو باهم گفتیم :
    وبه نام نامی مادر،دوستت دارم.
    ازاین جدال ها بگذریم!!.....
    خوشبختی یعنی،قلب مادرت به تپد و...

    نویسنده: شریفه افشار دبیرستان غیر دولتی سما شهرستان مرودشت

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    نشسته بودم رو به رویش، مدتی می شد که داشتم به چشمهایش نگاه می کردم. یک غم خاصی در حالت نگاه کردنش بود .طوری که انگار از همه چیز خسته شده بود. با اعصاب خردی ازش پرسیدم:اصلا خودت میدونی چته؟
    گوشه لبش را به حالت پوز خند بالا آوردو هیچی نگفت. زل زدم بهش ,گفتم انگار خسته ای؟؟!!آره؟؟؟ فقط سرش رابه نشانه تایید حرفم تکان داد و باز هیچی نگفت. با لبخند گفتم :دلت یه تغییر نمیخواد؟ چیزی که زندگی ات را عوض کند. کمی فکر کرد و لبخند زد .بعد پشیمان شد و با اخم گفت:نه. انگار به این حال مزخرفش عادت کرده بود .به اینکه روی حرف کسی نمی شود حساب کرد
    گفتم :دلت چی میخواد؟؟ گفت :هیچی دیگه هیچی نمیخوام.
    بنظرم همین که آدم دلش چیزی را نخواهد حالش را بد می کند . آدم باید امیدی ته دلش داشته باشد .
    خیلی وقت است به این نتیجه رسیده ام که این آدم را نمیفهمم. به ظاهرش نگاه کردم. چقدر آشفته بود!! دیگر خودش هم خبر داشت که غیر قابل تحمل شده .
    آخرین سوالم را پرسیدم:دلتنگی؟؟؟ چشمهایش را از من گرفت و سرش را پایین انداخت . از گفته خودم پشیمان شدم. حس کردم دارم دستم را روی یک جایی از بدنش که شکسته فشار میدهم و او فقط دارد تحمل می کند .
    دستانش می لرزید. نگاهی به چشمانم کرد و گفت:دلتنگی؟؟؟؟دلتنگی مثل حال لحظه های آخر زندگی آدمه ولی مدام داره تکرار میشه,نه می میره که راحت بشه و نه مثل آدم زندگی میکنه . نتوانستم در چشمانش نگاه کنم .شرمنده اش شدم. به یکباره آن آیینه لعنتی را برای همشه خرد کردم.

    نویسنده: فاطمه فیروزبهر - دبیرستان نمونه زینب کبری

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی درس پنجم با موضوع کودک جنگ زده در سوریه

    نگارش دهم جانشین سازی درس پنجم

    موضوع: کودک جنگ زده در سوریه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام!

    امروز می خواهم داستان زندگی ام را برایتان تعریف کنم.
    من احلام هستم. دخترپانزده ساله سوریه ای که درحلب زندگی می کنم. من دریک خانواده چهارنفره بزرگ شده ام ویک برادربزرگترازخودم دارم. ما مردم سوریه مظلوم ترین مردم جهان هستیم چون چیزهایی رابه چشم دیده ایم, که حتی باتصورش هم اشک درچشمانتان جمع می شود.
    ماجرا ازآن شبی شروع شدکه بایک صدای مهیب ازخواب پریدیم وقتی از اتاقم بیرون رفتم خانواده ام را آشفته وحیران دیدم. بامادرم به دنباله پدروبرادرم به کوچه دویدیم همه همسایه هاترسیده وقدرت فکرشان راازدست داده بودندازچند متر آنطرف ترصداهایی راشنیدیم که می گفتند: بدبخت شدیم داعشی هاآمدند،داعشی هاآمدند فرارکنید. غافلگیرشده بودم اسم ترسناک داعش رابسیارشنیده بودم تاآمدیم به خودمان بجنبیم صدای گلوله ولاستیک ماشین هاوتانک هاقفلمان کردمردان هرچه داشتندبرای دفاع آوردندولی چاقووبیل آنهاکجاواسلحه های ترسناک داعشی هاکجا.[enshay.blog.ir]
    آنهانزدیک ونزدیک ترشدندآنقدرنزدیک که مانندشیرهای درنده دورمان حلقه زدندسربازانی باقیافه های پوشانده شده وچشمانی خوشحال ازدیدن زنان وکودکان.حالاخودتان راجای من بگذاریدباچاقویی تیزسرپدرم راجلوی چشمانم بریدند،باخنده های کریهی آتش بزرگی برپامیکنند.یکی ازآنهابه سمت مادرم می آیددستش رامیگیردوکشان کشان به طرف آتش میکشدمن اشک میریزم والتماسش میکنم امااوبایک حرکت ناگهانی مادرم راداخل آتش می اندازدومن همچنان اشک میریزم.صدای جیغ وفریادهای مادرم بلندمیشود:کمک،کمک تورابه خداکمکم کنیدسوختم خداچشمانم تورابه خداکمکم کنید.ولی داعشی هابالذت به سوختن مادرم نگاه میکنندتاآنجاکه صدای مادرم برای همیشه قطع میشود.
    بااشک وآه به برادرم نگاه میکنم که همراه چندتن دیگرداعشی هادستانشان رابسته اندومردانمان بااشک ونفرت به انهانگاه میکنند.داعشی هاآنهاراروی زمین می اندازندوازیک سوی دیگرتانکی به سوی آنهامی آیدچشمانم رامی بندم صدای فریادبرادم که بلندمی شودروی زانوهایم می افتم به آسمان نگاه میکنم وازخداخانواده ام رامیخواهم که صدای بلنداسلحه می آیدوتمام...
    نویسنده: سیده زهرا اجاقی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی سرگذشت درخت

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: سرگذشت من (درخت)

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    برای خودم زندگی شادی داشتم. باد که می وزید موهایم مانند موج های دریا به این سو و آن سو می رفتند. باران هم که می بارید مانند زمین تر و تازه می شدم. برای خودم گاهی سبز می شدم.گاهی زرد و گاهی هم از روی بی اختیاری موهایم می ریخت. خلاصه برای خودم کیف می کردم،تا اینکه یک روز سرنوشت نحسی سراغم آمد،نمی دانستم چه کسانی بودند ولی صدای وحشتناکی از آن سو می آمد. وقتی که به خوبی نزدیک شدند،فقط نمی دانم چه بلایی به سرم آمد. پاهایم را قطع کردند و موهایم را نیز تراشیدند،وفقط یک تنه بدون دست و پا از من باقی ماند. مرا سوار وسیله ای عجیب که تا بحال ندیده بودم کردند. ترس زیادی داشتم اخر نمی دانستم که مرا کجا می برند. تا اینکه به در ساختمان بزرگی رسیدیم و من را از آن وسیله عجیب درآوردند و به درون ساختمانی غول پیکر بردند. خیلی از دوستانم آنجا بودند، فقط نمی دانم چرا تکه تکه شان می کردند. فقط من درد آن ها را می فهمیدم. بعداز مدتی سراغم آمدند و مرا به زیر وسیله ای تیز و بُرنده بردند. نمی دانید چه شد،من را مثل بقیه دوستانم تکه تکه کردند و بعد از آن به سطوحی صاف و صیقلی تبدیل کردند و برایم دست و پامصنوعی گذاشتند. بعد از آن مرا دوباره سراغ آن وسیله کردند و بعد از مدتی به در ساختمانی بزرگی رسیدیم که انسان های زیادی در آن وجود داشت. مرا به درون یکی از اتاق های آن ساختمان بردند و جلوی چند انسان گذاشتند. چیزی عجیب به نظرم آمد انگار چیزی بدنم را سوراخ سوراخ می کرد،آری درست حدس زدم روی من می نویسند. بعضی مواقع غمگین می شوم ولی چاره ای جز این ندارم و فقط تحمل می کنم. بعد ها متوجه شدم که روی من کسب دانش می کنند که این مرا مسرور می کند. [enshay.blog.ir]
    این بود داستان سرگذشت زندگی من.

    نویسنده: سامان چراغ سحر - دهم علوم انسانی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۷ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع پرسش های کوانتومی

    موضوع انشا: پرسش های کوانتومی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    اگر انسان ها کمی به فعالیت های روزانه شان بیاندیشند ؛ در می یابند که چقدر مرتکب اشتباه می شوند.
    شاید هم دریابند ،
    چرا در هیچ کار یا رابطه ای موفق نمی شوند ؟
    کارشان ثمره ای ندارد یا هیچ لذتی در زندگی نمی چشند .
    بعضی افراد منفی نگر هستند و همیشه
    ناامید به اتفاقات پیرامون خود می نگرند .
    به تازگی متوجه شده ام ؛ انسان هر چه بیشتر به موضوع مورد نظرش
    فکر کند ، همان اتفاق برایش پیش خواهد آمد .
    این زمانی است که ذهن بر روی آن تمرکز کند . به این روش اصل تمرکز نیرو می گویند .
    وقتی کاری نتیجه نمی دهد ؛ نا امیدانه می گوییم ؛ دفعه بعد هم همین میشود .
    اما این جمله درست نیست.[enshay.blog.ir]
    گویا به خود تلقین می کنیم که من نمی توانم ...! ولی اگر کمی به بهبودی این موضوع بیاندیشیم ، قطعا نتیجه خواهد داد .
    تا اینجا متوجه شده اید ؟
    اگر بلی که نوشته ام را دنبال کنید ؛ اگر نه بگذارید ؛ این مطلب را برایتان باز کنم ،تا شما را در اقیانوس افکارم غرق کنم . بیایید به جای این که ساعتها بر سر مسایل پیش پا افتاده وساده خود را سرزنش کنید ، بهتر است نور امیدی برای خود روشن کنید . با یک سری سوالات ساده .
    چگونه میتوان با یک سری پرسشهای ساده خود را امیدوار نشان داد ؟
    این گونه مسایل ساده به سوی بحران وناگواری کشیده نمی شوند بلکه پیشرفت چشم گیری در کارها یا روابط خواهید داشت . برای مثال
    1-چه روشی می توانم ارایه دهم که به نتیجه مثبت برسم ؟
    2- چگونه می توانم در روابط مختلف موفق ظاهر شوم ؟
    انقدر به پرسش ها ادامه می دهیم تا به پاسخ دلخواه برسیم . هر چه بیشتر از خودتان سوال بپرسید ، مسلما به پاسخ های بهتر وکاربردی تر دست خواهی یافت.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس جهارم کارگاه نوشتن

    نگارش دوازدهم درس جهارم کارگاه نوشتن

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    تمرین (۱)
    ساختار نامه اداری زیر را در گروه بررسی کنید.
    پاسخ:
    یک نامه اداری از ۵ بخش تشکیل می شود: ۱_ سربرگ ۲_ عنوان ۳_ متن ۴_ امضا ۵_ گیرندگان رو نوشت.
    این نامه اداری به جز بخش ۵ ( گیرندگان رو نوشت) که در این نامه احتیاجی به آن نیست. بقیه بخش ها رعایت شده است.
    دانش آموزان در ادامه باید در گروه هر کدام از این ۴ بخش را بر روی نامه صفحه ۷۲ مشخص کنند.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع کودک بمان

    موضوع انشا: کودک بمان

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    گرچه کودک بمانی باز هم دنیا بزرگت میکند بره باشی یا نباشی گرگ گرگت میکند .سخت بخند که دنیا بادی رهگذر و مسافر است . میدانی زندگی کشتی در حال حرکت بر روی دریا است که گاهی امواجی سخت دارد و گاهی آرام است که به سوی ساحل حرکت میکند. ای عشق کودک بمان دنیا مانند مداد رنگی است گرچه بهترین نقاش باشی باز هم رنگت میکند کودک بمان که بزرگ بودن دلت را میزند میدانم سخت و بی رحم است اما سنگت میکند . فاصله و زمان با من چه کردبا کودکی هایمان کاش میشد کودک شویم تا شعر قهر قهر را با هم زمزمه کنیم کاش میشد به آسودگی اشک ریخت مانند کودکام و آغوشی گرمی که مرا نواز میکند و با یکی بود یکی نبود هایشان ما را راهی قصه ها میکردند. میدانم لبخند هایم را در آلبوم کودکی هایم جای گذاشته ام و حال غم را راهی آلبوم نوجوانیم کرده میدانی هوس کودک بودن را کردهام قهرهای الکی و دوست های واقعی مشکلات کوچک و قلبی مهربان و بزرگ و پاک قاه قاه خندیدنهایم مرا راهی آهنگ های دلنواز می کند ،و ابری بودن دلم که بهترین نوازش ها را میخرید . هیچ از کودکی هایم دلخور نیستم از این دلخورم که انسان ها را مهربان و دوسجاجرتنی میدانستم انسان هایی که دنیای مرا خراب کردند و قلبم را رنجاندن . وقتی می اندیشم میفهمم که یک شبه گذشت ای کاش دلی نبود تا بشکنند ،♡ خسته شود♡وبرنجد😔 و در کودکی آرزوی بزرگ شدن را کند . بزرگ که میشوی آرزو و غم هایت از خود بیشتر قد میکشند .بزرگ بودن یعنی لبخند های مصنوعی ما هیچ وقت بزرگ نشده ایم بلکه کودکی هایمان را از دست دادهایم کودکی هایی که دلبسته به قلک های کوچک بودیم دنبال بهانه های مختلف و بی معنا آرزوی بزرگ شدن خوب نبود ای کاش همیشه کودک بودیم 👈 یادش بخیر👉 روز های کودکی که همه مرا دوست داشتند اما حال آن دوست داشتن ها کجاست؟ در این دنیا هرچه تنهاتر باشی پیروز تری

    نوشته: هانیه حمزوی ... روستای چشمه خان استان خراسان شمالی - دبیر:خانم مقصودی - مدرسه نمونه دولتی حضرت زینب جاجرم

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء