نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

انشا با موضوع دنیای رنگارنگ من

انشا با موضوع دنیای رنگارنگ من

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

طبیعت با شکوه، نشان دهنده ی قدرت بی پایان خداوند است که سایه ی مهر و نوازش خود را بالای سرمان گسترده،درزیر پایمان زمین را چونان مهد آرامش و آسایش قرار داده است.

ما امروز می خواهیم با عینک های رنگی خود به این زیبایی ها نگاه کنیم و سعی کنیم معنی آنها را درک کنیم. در پشت این عینک می توان کوه های سر به فلک کشیده،آفتاب عالم آرا،را به رنگی دیگر تماشا کرد.
آسمان آبی آرام همچون پرنیان،افق تا افق دامن گشوده و در هر چین دامنش هزاران پولک نقره ای جلوگری می کند.
می توان تمامی دیوارهایی را که داخل چهارچوب آن ها درختانی سر به فلک کشیده و زیبا را که مانند یک انسان جان دارند و در هر شاخه ی خود یک سر پناه برای پرندگان کوچک و زیبا هستند، نظاره کرد.
در همین فکرو خیال بودم که ناگهان صدای بچه گربه ای را از گوشه ی حیاط مدرسه شنیدم که داشت با تعجب به دانش آموزان نگاه می کرد.چه قیافه ی جالبی با طلق رنگی داشت.
ماشینهای داخل حیاط ،صندلی گوشه های حیاط،سطلهای زباله با رنگ دیگر بیشتر خود را نشان می دادند همه جا یکدست و یک رنگ شده بود برخلاف دل انسان ها که هرچه یکدست تر باشد بهتر است، محیط اطرافمان چه قدر خسته کننده و بد می شود اگر فقط یک رنگ باشد .
امروز ما دنیا را با رنگ های مختلف بررسی کردیم،سعی کردیم به زیبایی های باطنی آنها پی ببریم که اگر این طبیعت زیبا نبود ما باید چگونه زندگی می کردیم؟
اگر خورشیدطلایی طلوع نمی کرد باید چه می کردیم؟
اگردرختان سبز نبودند چه می شد؟
هرچقدر که ما انسان ها بیندیشیم و رنگ های عینکمان را عوض کنیم،هیچ گاه نمی توانیم به رنگی که خداوند در ساخت این مخلوقات استفاده کرده است برسیم و به هوش خداوند پی ببریم وناتوانایی مان بیشتر نمود پیدا می کند .
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

غزل آقایاری دهم انسانی_دبیرستان کوثر،کرج
نام دبیر: فرحناز حسینی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع جلوه ی خداوند

    انشا با موضوع جلوه ی خداوند

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    مقدمه: بادپاییزی درختان را به رقص درآورده بود و با کمک برگ های زرد ونارنجی آنها بر دفتر زمین مشق می نوشت۰رفتگران هم با دقت آنرا امضا می کردند۰آواز دسته جمعی کلاغ ها جلوه ای زیبا به این هوای بی روح وکسل کننده داده بود.

    بند یک: وارد مدرسه شدم . از پنجره به باغ کنار مدرسه نگاه کردم۰جلوه ی خداوند در گوشه به گوشه ی باغ آشکار بود۰همانطورکه گفته اند∶خدا بهترین نقاش جهان است.

    بند دو: ابتدا و انتهای باغ به خوبی مشخص بود، زیرا درختان بی برگ بودند و مانعی برای دید وجود نداشت.
    دراینجا به یاداین بیت شعر از استاد شفیعی کدکنی افتادم که میگوید∶
    بر درخت زنده بی برگی چه غم؟ / وای بر احوال برگ بی درخت

    اگر خداوند را به درخت تشبیه کنیم و خود را مانند برگ بدانیم میفهمیم که وجود خداوند چقدر برای مامهم است و اگر از خداغافل شویم به خودمان ضرر رسانده ایم.

    بند سه: میان تمام درخت هایی که در باغ وجود داشتند یک درخت توجهم راجلب کرد، "درخت سرو" را میگویم. تنها درختی که سرسبز مانده بود و در بین دیگر درختان جلوه ای زیبا داشت۰ گویی درختی جاودان است با عمری تمام نشدنی۰ درست مثل خداوند که جاودان است و پایان ناپذیر.

    بند نتیجه و جمع بندی: جهان سراسر پر از شگفتیها و مجموعه ای از نظم است۰ و خداوند حکیم خالق تمام این زیبایی ها. بسیار خوشحالم که مخلوق خالق بی همتایی چون خداوند یکتا هستم.

    ⏺مریم یوسفی یازدهم انسانی⏺
    💢دبیرستان پروین دخت امین لاری، شیراز💢
    ❇️دبیر:خانم مرضیه دارنگ

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع پنجره

    انشا با موضوع پنجره

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    اکنون اگر بگویم پنجره به یا رهایی
    می افتی، به یاد پیوند.اما من به ان فاصله میگویم !
    شاید در دل بخندی، شاید تعجب کنی،
    شاید هم بی تفاوت در دل دیوانه ای نثارم
    کنی ؛اما پنجره فاصله است،و انقدر پنهان
    است انقدر اب زیرکاه است که هر چشمی
    نمیبیند!
    تا درختان فاصله ای نیست!
    تا جیک جیک روح نواز گنجشکان راه دوری
    نیست!
    چه فاصله ایست میان صدای زوزه مانند
    باد پاییزی؟!
    حتی با صدای افتادن برگ از درخت
    فاصله ای نداریم!
    اما چرا نه میبینمش، نه میشنویمش؟!
    کدام سد پنهان بیتمان است؟!
    حالا دیدی؟!من هم دیوانه نیستم!فقط
    کمی ،کمی سعی کردم بیشتر ببینم این روح دمیده در طبیعت توسط خدا را!
    پس همین حالا باز کن این پنجره را...
    بشکن این سد را...
    و تمام کن این فاصله را!
    نگذار مثل شاعر دلمرده شوی که بگویی
    "پشت این پنجره ها دل میگیره..."
    🌿🌿🌿🌿🌿
    سارا امینی ، سال دهم تجربی
    تهران، منطقه ۲

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع توصیف مراسم برداشت محصول خرمای منطقه زرین دشت

    انشا با موضوع توصیف مراسم برداشت محصول خرمای منطقه زرین دشت

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    بارش فکری :
    ◀️(نخل، صبوری،سایه سار، اواخرشهریور،کوههای زاگرس،جنوب ایران، خوشحالی باغداران، برکت، شادی، خنده ،رطب،طلوع آفتاب، زنان کارگر، اهل محله، صبح زود ،خوشه های نخل،دورهمی همسایه ها، بقچهٔ بزرگ، بسته بندی و...)

    واژه های مرتبط با زمان و مکان:

    ◀️اواخرشهریور، صبح زود، غروب ،جنوب ایران،کوههای زاگرس، باغهای نخل، شهرستان زرین دشت

    فضای نوشته:
    ◀️سایه نخل، نوشیدن چای، دورهمی همسایه ها، خوشحالی باغداران،برکت

    جزئیات:
    ◀️ بسته های خرما، بقچه ی بزرگ، بریدن خوشه ها، فروش محصول

  • ۰ نظر
    • انشاء

    شعر گردانی لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام مستم

    شعر گردانی

    لحظه ی دیدار نزدیک است

    باز من دیوانه ام مستم...

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    "لحظه ی دیدار نزدیک است
    باز من دیوانه ام مستم
    باز می لرزد دلم دستم
    باز گویی در جهان دیگری هستم"
    با دلهره به عقربه ی ثانیه شمار ساعت که کند می گذرد ،خیره می شوم؛زیر لب زمزمه میکنم:دانی که چیست دولت ،دیدار یار دیدن،در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن...
    در هیاهوی سنگین روزانه ی شهر حاضرِغایب می شوم و به دیدار ساعتی بعد می اندیشم،اما سودای عشق پختن عقلم نمی پسندد...
    با صدای خنده های شاد دخترکان مدرسه ای ،نگاهم به آن سوی خیابان
    دوخته می شود،لبخندی می زنم
    این بار ،فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد و دوباره در رویاهایم فرو می روم...
    به لحظه ی دیدار رسیده ام ،لرزش دلم را از دستانم می شنوم
    از دور نمایان می شود آرام و راز آلود همچون گذشته های همیشه...
    پاییز است و نم باران...
    "بی حاصلست یارا اوقات زندگانی
    الاّ دمی که یاری با همدمی برآرد"

    افسانه معراجى ،
    دبیر ادبیات تهران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع با تکیه بر شخصیت پردازی یکی از آشنایان و نزدیکان خود را توصیف کنید

    انشا با موضوع با تکیه بر شخصیت پردازی یکی از آشنایان و نزدیکان خود را توصیف کنید

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    مقدمه :
    دیدگانم را برای یک لحظه می بندم وخاطرات دوران کودکی ام،دوران طلایی زندگی ام، را بار دگر مرور می کنم؛ گاهی حس می کنم بعضی از انسان ها آن قدر بزرگند که دنیای به این بزرگی وعظمت، ظرفیت روح بلند آن ها را ندارد وباید بروند...واین آرامم می کند.

    توصیف ظاهر :
    مردی بود با چشمان مشکی درشت از ظاهرش میشد پاکی درونش را به وضوح دید، قدی به بلندای سرو و هیکل پُری داشت ،موهای صاف،مشکی وزیبایش بر روی صورت گرد ونورانیش خودنمایی می کرد،چهارشانه بود وباهیبت. جاذبه ی عجیبی و قیافه نمکین وتودل برویی داشت.

    توصیف رفتار :
    آرام و شیرین حرف می زد وقتی لب به سخن می گشود غرق تماشایش می شدی و دوست داشتی زمان متوقف شود فقط او حرف بزند و تو سرتاپا گوش باشی . بسیار مهمان دوست بود و بخشندگی او غیرقابل وصف ودریا دل بودنش زبانزد آشنایان بود بسیار مهربان ورئوف بود مخصوصا با کودکان.

    بند جمع بندی :
    آری او یک مرد واقعی بود؛آن مرد دوست داشتنی دایی ام بود که درراه عشق به وطن،جان نثار کردوبه درجه رفیع شهادت رسید، مردی که به من درس زندگی آموخت وهرگز فراموشش نمی کنم واین را خوب می دانم که «شهیدان زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می گیرند».

    مریم بهوندی
    دبیرادبیات شهرستان رامهرمز

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع مهر حسینی

    انشا با موضوع مهر حسینی

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    ◀️ بند مقدمه :
    ماه محرم است و دگر تازه شد عزای حسین
    ◀️ بند بدنه ۱ :
    آری، تازه شد عزای حسین، تازگی از جنس مهر، از جنس پاییز
    شروع سال تحصیلی با شروع محرم رنگ زیبایی به خود گرفت؛ رنگ پاییز، رنگ زرد برگ های فصل سوم خدا
    امسال، زنگ مدارس، صدای طبل و ◀️ بند بدنه ۲ :
    سنج و دمام عزادارن بود. صدایی که به یادمان می آورد دلاوری ها را، صبر را، بصیرت را، عشق را...
    حادثه کربلا با مهر همراه شد تا به ما بگوید آرمان های حسین (ع)، تازه است و هر روز در دل های عاشق تثبیت می شود.
    ◀️ بند جمع بندی :
    امسال شوق مهر با شور حسینی همراه شد تا بدانیم عشق تازه است.

    سید مهدی فاطمی
    دبیر ادبیات ناحیه 6 اصفهان

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع کربلا

    انشا با موضوع کربلا

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    جنگ٬ واژه ی تلخ و بی رحمی است. جنگ٬ جوانی را قربانی٬ چشم هارا بارانی و قلبها را طوفانی میکند.
    دست ها را خون آلود٬ پاها همه غبارآلود٬ تن ها همه خسته و بی جان و خاک آلود.
    جامه ها به رنگ خون٬ لاله ها همه واژگون٬ سرها همه به بالا٬ سوی آسمان٬ سوی خدا٬ همه ی یاران یک صدا گویند یا الله.

    صحرای کرب و بلا غرق خون شده است. قطره قطره خون دوستان خدا در ذره ذره خاک کرب وبلا جاری است.امام حسین٬ امام پاکی ها٬ غرق خون شده است. تیرهای سرکش قلب پرمهرو موهبتش را نشانه رفته است و آن را پاره پاره کرده است.خون، دیگر درتن پاکش جریان ندارد.دیگر قلب پاکش برای بچه ها و کودکان نمی زند٬ دیگر کودکان تنها سایه سار درخت جاویدان حیات و زندگی خود را از دست داده اند.
    امام من٬ امام خوبی ها٬ رهسپار آسمان ها شده است.چهره ی نورانی اش٬ درخشان تر از قبل شده است.درخشان تر و پر نور تر از خورشید.همچون خورشیدی که بر زمین و زمان می تابد و با گرمایش یخ ها آب می کند٬ و به زندگی طراوت و تازگی می بخشد٬ امام من٬ امام پاکی ها نیز٬ به قلب های آدمیان می تابد.
    با گرمای وجودپرمهر و پاک خویش٬ دل سنگ آدمیان را همچون رود جاری میسازد. و به خانه ی دل٬ خانه ی تاریکی ها که متروکه ای درون تن انسان هاست روشنی می بخشد.و آن موقع است که از محبت و مهربانی سرشار می شود و شیشه های دود گرفته ی قلب ها٬ از آب زلال نیز پاک تر میشود.
    شمشیر' آن جسم سرد و بی روح' آن جسم تیز و برنده٬ قاتل خوبی هاست.آن شمشیر که تن امام را بدون سر کرده است.آن شمشیر که به خون امام آغشته است.آن شمشیر که بلای جان آدمیان است.آن شمشیر پس از سالها٬ تنها شیء در جهان است که با دیدنش با همه ی سردی و بی روحی٬ خاطرات تلخ کرب و بلا را یادآورم می شود.
    خاطرات تلخ٬ خاطراتی که لبخند روی لبانم رابا بی رحمی می دزدد و جای آن غم می نشاند.خاطراتی که برق چشمانم را خاموش می کند. خاطراتی که هیجان و شور و شادی ام را فروکش می کند.خاطراتی که تنها یک چیز را در دلم زنده می کند. نفرت.آری نفرت.نفرت از قاتل امام حسین٬ امام خوبی ها و تمام کسانی که بد اندیشند٬ نامهربانند و خوبان و پاکان را قربانی ناپاکی و بد ذاتی خود می کنند.
    امام رفت.سر پاکش در خاک و خون غلتید.دل ها همه از سوگش به سختی میزنند. چشمها از غمش بارانی اند٬ و لبان تشنه از دوری و وداع او طعم اشک را چشیده اند.و گونه ها فقط به عشق او٬ سوز شوری اشک را تحمل می کنند.

    بند جمع بندی (شعر ) :

    کرب و بلا بوی خون و عطر حسین دارد٬ امروز
    ناله ها می کند آفتاب و خاک می سوزد امروز
    غم دارد قطره ی آب٬ غم هجران دارد امروز
    خاک کرب و بلا تشنه است٬ آب بیاورید امروز
    دلم غم دارد٬ غم حسین دارد امروز
    خورشید و افلاک و ماه٬ در گردش است امروز
    هفتادو دو تن٬ ره سوی خدا دارد امروز
    کرب و بلا غرق در خون شده٬ امروز
    🌿🌿🌿🌿🌿

    زهرا کر دانش آموز دبیرستان نمونه دولتی شهید بهشتی گمیشان
    نام دبیر : عظیم آرخى

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع زمین

    انشا با موضوع زمین

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    خوشا زمین و وضع بی مثالش خداوندا نگه دار از زوالش

    زمین ، سیاره رنگی رنگی وزیبایی که همه ما درآن زندگی میکنیم وپر از شگفتی های زیباست .

    🌍زمین ما از همه نظر بهترین سیاره منظومه شمسی است .مثلا اگر زمین به جای عطارد بود تا الان همه ی ما جزغاله شده بودیم. وهیچ اثری ازمون نبود .یا اگر آب 💦💧نداشت هیچ کداممان در قید حیات نبودیم وبه ملکوت اعلی پیوسته بودیم .
    🌍 زمین تنها سیاره ای است که تمام رنگ ها در آن وجود دارد مانند آسمان آبی ،اقیانوس ها ودریا های لاجوردی 🌊🌊،کوه های قهوه ای یا مایل به قرمز 🌋🏔🗻،جنگل ها وگیاهان سبز رنگ،گل ها ، و ماهی های رنگارنگ .

    البته زمین بدی هایی هم دارد 👹که جان ما انسان هارا به خطر می اندازد . مانند همین زلزله که هزاران انسان را از بین برده وزیر آوار دفن کرده است . یا سیل که هزاران انسان را از بین برده و خیلی ها هم خانه و زندگیشان نابود شده است .

    درسته زمین درحق ما بدی هایی هم می کند ولی ما آدم ها کلهم داریم با کارهایمان نابودش میکنیم که مسلما وقتی زمین نابود شود 🌍خودمان هم نابود میشویم

    زمین بیچاره با کارهای ما به آلودگی هوا دچار شده است .
    ماشاید بتوانیم حالش را بهتر کنیم ولی باز هم حالش مثل اول نخواهد شد.

    اگر ما انسان ها دست به دست هم دهیم 👬👬👬میتوانیم سیاره زیبای خود را از خطر نابود شدن نجات دهیم و آینده ای بهتر برای خودمان و فرزندانمان 👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👧‍👧فراهم کنیم .😊

    گوی آبی درخشان ، زمین 🌏

    آب هایت تمام شد!

    هوایت تمام شد!

    خاکت فرو نشست

    بر روی تو جنگ کردیم

    آرامشت را به هم زدیم

    ماتورا نابود کردیم

    ولی تو باز هم محبت کردی ❤️
    🌿🌿🌿

    نوشته: نازنین دیانت، مارال نوروز زاده
    دبیرستان امین لاری ، ناحیه یک شیراز
    دبیر:مرضیه دارنگ

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش بازدهم انشا با موضوع بهترین رخداد زندگی من

    نگارش بازدهم انشا با موضوع بهترین رخداد زندگی من

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    نوشتن از تو، که محرم دل بودی در ماهی که محرم می خواننش، آسان نیست. این ماه نوشتن را بر نمی تابد. باید دل سپرد به آوای سوزناکی که از هر گوشه و برزن می آید. باید سر بر گربیان برد و اشک ریخت. اما نه! چرا چنین در حزن بگذارانم؟ گاه می اندیشم حضور تو و نه رفتنت، بزرگترین رخداد در زندگی من بود. زیستن من مملو است از خاطرات و کلام تو است، تو که محرم دل بودی. من تو را شناختم، تو مرا شناختی. ما باهم تجربه کردیم، آموختیم، خندیدیم و جنگیدیم. این فتح قله های دوستی با تو، تا ابد جام پیروزی را به دستان من سپرده است. من قهرمانی در رفاقت را با تو تجربه کرده ام. تو در این لحظه، در حرکت این قلم، در ترکیب این کلمات حضور داری. جاری در لحظات من. زندگی را، کل هستی من را، معنای بخشیدی همسنگ بی بدیل ترین رخدادها‌. هرچند دست مرگ، نو شدن دوستی ما را از ما گرفت، اما من در هر ثانیه به جای تو تجربه می کنم، عشق می ورزم و زندگی می کنم.

    نوشته : امل گندم کال ، کرج

  • ۱ نظر
    • انشاء